جای خالیِ امید
- شناسه خبر: 5737
- تاریخ و زمان ارسال: 6 خرداد 1403 ساعت 21:32
علی روغنگران:
این شبها پردیس مستقل تئاتر مشهد در سالن انوشیروان ارجمند میزبان نمایشی تحت عنوان «اتود» به نویسندگی و کارگردانی «بهزاد آقاجانی» ست که تا اینجای کار مورد استقبال تماشاگر و همچنین اهالی تئاتر واقع شده است. آنچنان که «نوید اسدیان» کارگردان پر کار این روزهای تئاتر مشهد می گوید: «به نظر من بهترین کار یکسال اخیر تئاتر مشهد”اتودِ” بهزاد آقاجانی ست».
«اتود» روایت تلاشها و اتودهای یک هنرور سینما به نام اِبی (با بازی مسعود میر نیکزاد) است؛ که برای ماندن در منزل اجاره ای خود و اینکه صاحبخانه او را بیرون نیندازد، اجرا می شود.
در پرده اول از زبان آقای سازگار، کاراکتر همسایه و راوی رسانه ها (با بازی دانیال اسماعیلیان) مشخصات واحد مسکونی ابی را می شنویم که برای جذب مستاجر جدید آگهی شده است؛ «یک واحد چهل متری در طبقه دوم از یک آپارتمان در منطقه نه چندان خوب شهر که بسیار شلوغ و بدون امکاناتی مثل مترو و… می باشد. با آب، برق و گاز مشترک که سقفش نیاز به تعمیر دارد. بدون تراس، بدون پنجره و حتی بدون سرویس خواب»
اِبی روبروی دوربین می نشیند و چندین اتود می زند که مخاطبش عاطفه، دختر صاحبخانه (با بازی مهسا قدیمی) است. او می گوید که آقای اکبری یا همان صاحبخانه (با بازی مبین عطاری) عذرش را خواسته و باید خانه را تخلیه کند. در نگاه اول اینطور برداشت می شود که عشق به عاطفه دلیل اصلی ضبط این ویدئوهاست ولی خیلی زود مخاطب در می یابد که برای ابی، ماندن در آن خانه مهمتر از هر چیز دیگری ست. اتودهای ابی اگرچه سرشار از طنز است و مخاطب را خوب می خنداند، اما واقعیت های تلخی را هم بیان می کند که همزمان حس ترحم و همذاتپنداری را در مخاطب بر می انگیزد. اینکه صاحبخانه او را آدم حساب نمی کند چون وضعیت مالی خوبی ندارد. اینکه یک سال است میوه و گوشت نخورده است. دندانهایش آنقدر خراب است که نمی تواند حتی یک قاب بسته از خود بگیرد. اینکه همسایه اش «تتو آرتیست» (با بازی علیرضا برجسته) از دختر مورد علاقه او خواستگاری می کند و کاری از او بر نمی آید و… اینها همه از فقر می آید. ابی در همان پرده اول تهدید می کند که خود را در واحدش حلق آمیز خواهد کرد و تیتر روزنامه ها خواهد شد.
پرده دوم پرده امید است.
سازگار: «امید یعنی باور داشتن به نتیجه مثبت اتفاقات. راهی برای اندیشیدن و روشن نگه داشتن چراغ، امید یعنی حالت روانی مثبت، یک دارایی یک فرصت، توقع خیر از کسی که خیر به دست اوست.»
پرده دوم بیش از هر چیز اما پرده خیال ابی ست. عاطفه که معلوم نیست اصلا از علاقه ابی به خود خبر دارد یا اصلا ارتباطش با او چقدر بوده، اینبار مخاطب تماسهای ابی ست و او را در مانیتور موجود در صحنه می بینیم آنهم با تصویر سیاه و سفید. این می تواند به آن معنی باشد که عاطفه، حتی در خیال ابی هم به آن پررنگی که گفته می شود نیست. از طرفی نمایش تصویر عاطفه در مانیتور حس تماسهای مجازی در شبکه های اجتماعی را به مخاطب منتقل می کند.
اینجا ابی می گوید که پیامکی از طرف آقای اکبری برایش آمده با این مضمون که می تواند همچنان در آن واحد بماند و نیازی به تخلیه نیست. این یعنی امید، امیدی که به انسان زندگی می بخشد و برای رسیدن او به اهدافش روحیه و انگیزه می دهد. او را مثبت اندیش می کند، آنچنان که در خیال ابی حتی عاطفه به عشق همیشگی اش به او اعتراف می کند. حتی رقیبش تتو آرتیست به او میگوید که کارش به زندان کشیده و از سر راه او کنار خواهد رفت.
این یک واقعیت است که زندگی با امید به شدت زیباست و این همان کیمیایی ست که این روزها جای خالی اش در جامعه به شدت حس می شود. از این رو این پرده هم به شدت برای مخاطب تامل برانگیز است. ورود آقای اکبری اما به این امید ناشی از توهم پایان می دهد و دوباره موضوع تخلیه خانه را به مهمترین موضوع نمایش تبدیل میکند. ابی در این پرده هم یک بار دیگر تهدید می کند که خودش را حلق آویز خواهد کرد.
پرده سوم اما به شدت تکان دهنده و تاثیرگذار است. در ابتدا سازگار از قیمتهای سرسام آور گل و کت شلوار می گوید که دلیلش می تواند اشاره به خواستگاری احتمالی ابی از عاطفه باشد، اما در ادامه قیمتهای گل برای خاکسپاری هم عنوان می شود و بعد به قیمت کفن هم می رسیم. اینجا حتی مردن هم گران تمام می شود.
در این پرده قرار است اتودهای متفاوتی ببینیم. اولینش مربوط به خواستگاریست. ابی با کت شلوار و دسته گل وارد صحنه می شود و می گوید قرار است با آقای اکبری و عاطفه به سینما بروند و شام بخورند و سلفی بگیرند. بعد از ناامیدی از خواستگاری ابی بار دیگر تهدید می کند که خودش را از سقف خانه حلق آویز می کند. او می گوید از این دور باطل خسته شده است.
از این همه تکرار و اینکه نمی داند کیست؟ کجاست و چه می کند؟ و اینکه احساس می کند روی یک گردونه بزرگ است که سرعتش هر ثانیه بیشتر می شود و او تنها تلاش می کند به خارج از گردونه پرت نشود.
حالا تتو آرتیست که داماد آقای اکبری شده و با عاطفه ازدواج کرده به واحد ابی می آید و تهدید می کند که اثاثیه اش را بیرون می ریزد. ابی به آقای اکبری می گوید که خودش را حلق آویز می کند و بعد از صحبت با عاطفه به تهدیدش عمل می کند. صحنه حلق آویز شدن ابی برای مایی که این روزها با افکار و اخبار خودکشی بیگانه نیستیم به شدت تکان دهنده و تاثیرگذار است.
در اتود پایانی، ابی در نقش عاطفه ظاهر می شود تا شاید دستکم تصویری بسازد از معشوقی که بی خبری از ابی برایش نگرانی به دنبال داشته و مرگ او را آنقدر دردناک می داند که خودش را بخاطر کم توجهی به او ملامت کند. او همچنین می گوید که با خیال ابی زندگی خواهد کرد.
ابی در نقش عاطفه: «عشق من، از خدا میخوام تو اون دنیا بهت نقشهای خوب با یک خونه گرم و نرم بده. دوستت دارم عشق من… » صدای موسیقی اوج می گیرد و نمایش پایان می یابد.
در نمایش «اتود» یکی از پرسوناژها (ابی) بسیار محوری تر از دیگران است و بقیه در جهت مرکزیت بخشیدن به او پردازش شده اند. نمایش از لحاظ اجرا دارای ویژگی های هوشمندانه و هنرمندانه فراوانی است؛ طراحی صحنه نسبتا ساده و کم هزینه ولی هوشمندانه توسط «بهزاد آقاجانی» متشکل از یک دایره نسبتا بزرگ سفید رنگ در مرکز صحنه که سه پایه دوربین و صندلی روی آن قرار گرفته و محل اتودهای کاراکتر ابی ست و چند دایره کوچکتر برای حضور دیگر کاراکتر ها در اطراف آن. در جایگاه سزاوار یک میکروفن برای تاکید بر نقش رسانه ها به چشم می خورد. همچنین وجود یک مانیتور روی صحنه، برای حضورهای مجازی شخصیت عاطفه که می تواند نوعی تاکید بر نقش پررنگ شبکه های اجتماعی در شرایط امروز باشد از جذابیت های این طراحی صحنه است. این طراحی شاکله مند و به دنبال آن طراحی میزانسن نشان می دهد که کارگردان اساس اجرا را به شیوه ای هنرمندانه بر طراحی گذاشته است و تماشاگران طی اجرای نمایش پی می برند که برای پرسوناژها، نور، موسیقی، لباس و چهره پردازی هم طراحی های شاخصی وجود دارد.
بازی بسیار هنرمندانه و شیوه مند همه بازیگران از جمله بازی بسیار شاخص، دشوار و هنرمندانه «مسعود میرنیکزاد» که نقش «ابی» را ایفا می نماید، به دلیل استفاده کامل از همه قابلیت ها و حالات و حرکات اعضای بدن و چهره، واقعا ستودنی، هنرمندانه ومثال زدنی است.
«بهزاد آقاجانی» درطراحی، شکل دهی و بازی دهی بازیگران، توجه زیاد به مبانی بصری و تجسمی و لحاظ کردن عناصر و نشانه های آن ها در اجرا و حتی لباس و چهره پردازیشان و نیز در شیوه بازی غیرهمسان بازیگران بسیارموفق است.
طراحی لباس توسط «محبوبه سلطانی» و چهره پردازی «دینا ترشیزی» عملا به شکل گیری بیرونی وظاهری پرسوناژ ها بسیار کمک کرده و از این لحاظ قابل قبول است.
نمایش از لحاظ “ژانر” با نشان دادنِ از هنجار در رفتگی های سُخره آمیز به «کمدی سیاه» و به سبب پوچی و بیهودگی حاکم بر روابط و استحاله درونی انسان ها، تا اندازه ای «ابزورد» و در کل با نشان دادن دغدغه های تلخ و تنگناهای روحی روانی طاقت فرسا وعذاب آور، تا سرحد تراژدی پیش می رود، اما از آن جایی که “خودکشی ابی” هم در قالب اتود می گنجد، هرگز به تراژدی تبدیل نمی شود و نهایتا و کلا یک “کمدی سیاه” است.
نمایش “اتود”اجرایی شیوه گرا و ساختارمند است، که بر داشته های بصری و نمایشی تاکید مضاعف دارد و به گونه ای تئاتر ناب ارزیابی می شود؛ این نمایش، عذاب، رنج، کابوس زدگی، تنهایی انسان و بیرون ماندن او از دایره زندگی را خیلی خوب به نمایش می گذارد. کارکرد وکاربرد هنرمندانه و هوشمندانه مقوله های کارگردانی، بازیگری، طراحی صحنه و لباس، چهره پردازی، موسیقی و نور در این نمایش به اثبات رسیده است.
«اتود» اثری قابل تامل است که ارزش بارها دیدن را دارد. لذا تماشای آن در شبهای باقیمانده به تئاتر دوستان شدیدا پیشنهاد می شود.