روزی که نه فوتبال خوب بود و نه سینما
- شناسه خبر: 5492
- تاریخ و زمان ارسال: 19 بهمن 1402 ساعت 10:10

سومین روز از بیست و یکمین جشنواره فیلم فجر مشهد به شدت تحت تاثیر بازی فوتبال بین تیمهای ملی کشورمان و قطر در نیمه نهایی جام ملتهای آسیا بود، تا جایی که سینما آفریقا برای نمایش فوتبال، زمان نمایش فیلم “شکار حلزون” را از ۱٨:٣۰ به ۱۵:٣۰ تغییر داد و با توجه به اکران فیلم بعدی (قلب رقه) در ساعت ٢۰:٣۰ خبرنگارانی که برای دیدن دو فیلم به سینما آمده بودند ناچارا ٧ ساعت را آنجا گذراندند. اما همانطور که نتیجه فوتبال اصلا خوشایند نبود، فیلم ها هم در این روز چندان چنگی به دل نمی زد. در این گزارش نگاهی داریم به دو فیلم “شکار حلزون” و “قلب رقه” که در ادامه می خوانید؛
– درامی که بیشتر خنده دار بود
فیلم”شکار حلزون” اولین ساخته محسن جسور که پیشتر سابقه فعالیت حرفهای در زمینه تئاتر و عکاسی سینما را داشته است، به گواه تیتراژ فیلم کوشیده برداشتی آزاد از نمایشنامه مشهور “مرگ و دوشیزه” نوشته آریل دورفمان باشد.
حسین پاکدل، فرناز زوفا، محمد رسول صفری، مسعودرضا عجمی، رابعه مدنی، یاسمن ترابی، علیاکبر قاضی نظام، امیرعلی سخایی، میثم محمدی در شکار حلزون ایفای نقش کرده اند.
فیلم “شکار حلزون” روایتگر قصه مینو، زن جوان سرپرست خانوادهای است که برای تامین معاش در یک شرکت خدماتی و نظافتی مشغول به کار است. او با پیشنهاد شغل پرستاری از پدر یک جوان مواجه میشود که شرط پذیرفتن این شغل با حقوق مناسب، جاری شدن صیغه محرمیت میان آنهاست.
محسن جسور در اولین تجربه بلند سینماییاش به سراغ درامی شخصیتمحور رفته که رابطه میان زنی جوان و پیرمردی بیمار و از کار افتاده، پایه و اساس درام اصلی فیلم را تشکیل میدهد.
کارگردان در ۱۵ دقیقه ابتدایی فیلم با اتکا به میزانسنهای سنجیده (صحنه اولین ورود مینو به خانه دکتر که با صدای دانههای تسبیح در دست کاراکتر روحانی در هم میآمیزد و به صحبتهای خارج از کادر پدر در اتاق کارش قطع میشود) و اطلاعاتی که به تدریج به تماشاگر ارائه میدهد، چنان انتظاری را در تماشاگر بوجود میآورد که هر علاقهمند پیگیری را نسبت به ظهور استعدادی دیگر در سینمای ایران امیدوار میکند. اما فیلم در ادامه و با عبور از نقطه عطف ابتدایی، گویی به مسیری دیگر وارد شده و از فیلمسازی رونمایی میکند که گویی هیچ طرح و ایده منسجمی برای پیشبرد ادامه درامی که طراحی کرده است ندارد.
فیلم “شکار حلزون” گرچه میکوشد تصویرساز یک درام ملتهب از رویارویی چند کاراکتر مختلف با مقاصد گوناگون باشد، اما در طراحی سکانسهای مهمی که قرار است مخاطب را تحت تاثیر قرار دهد، به سمت یککمدی ناخواسته تمایل پیدا کرده و به جای اینکه بتواند اشکی از چشمان تماشاگرش سرازیر کند، صدای قهقهه بلند او را در سالن سینما به گوش میرساند. شخصیت پردازی ناقص کاراکتر دکتر که به تصویرسازی رابطه او و مینا لطمه بزرگی زده است (گمان نمیکنم هیچکدام از تماشاگران از نمایش صحنه حضور دکتر در اتاق مینا و شانهای که به دست میگیرد منقلب شده باشند) در کنار رابطه مبهم میان پسر دکتر و مینا، باعث شده فیلمی که در ابتدا شوق بسیاری در مخاطب برانگیخته بود، در انتها با دلسردی و ناامیدی، تماشاگرش را بدرقه کند.
– حیف از آن سرمایه
موضوع فیلم قلب رقه همانطور که از نامش پیداست، بر اتفاقات چند سال اخیر سوریه متمرکز شده و درباره محور مقاومت و رویدادهای منحصر به فردی است که در این عرصه اتفاق می افتد. رقِه از شهرهای کشور سوریه و مرکز استان رقه است که در شمال شرقی سوریه و در ساحل فرات قرار دارد. Raqqa تقریباً ۴ سال (از سال ۲۰۱۴ تا ۲۰۱۷) پایتخت داعش بوده است.
در فیلم قلب رقه؛ شهرام حقیقت دوست، شادی مختاری، عبدالرضا نصاری، فرهاد قائمیان، هدایت هاشمی، محمدرضا شریفینیا، مصطفی ساسانی، عامر علی و مهدی شیخ عیسی به ایفای نقش میپردازند.
اگر میخواهید نمونه کامل و تمامی از تلف شدن پول و سرمایه در راه تولید یک فیلم پرهزینه را از نزدیک تماشا کنید، قلب رقه مجموعهای جامع از این موضوع را به شما ارائه میدهد. ساخته خیرالله تقیانیپور از لحاظ ساختاری آنقدر شلخته و از نظر روایی آنقدر بیدروپیکر و نامفهوم است که به سختی میتوان حتی خلاصه داستان یک خطی و روابط میان شخصیتهای آن را درک کرد.
قلب رقه یک سوتفاهم بزرگ برای فیلمساز و سرمایهگذاری است که نابلدی در داستانگویی و شخصیتپردازی در فیلمش را پشت مفاهیم ارزشمند پنهان کرده و با اتکا به تبلیغات سرسامآورش میخواهد ماحصل کارش را موجه جلوه دهد. سکانس پایانی فیلم یکی از مضحکترین فصلهای تاریخ سینمای ایران را رقم زده تا در میان آن همه داعشی خونخوار که تنها یک نفر توانایی رانندگی با اتوبوس را دارد(!)،اصلا مشخص نباشد که این جماعت دقیقا قرار است به کجا و برای رسیدن به چه مقصدی رنج سفر در آن بیابان را برای خود هموار کنند.
در این بین اجرای صحنههای اکشن و زد و خورد هم که بیشتر از هر چیز ما را به یاد اتودهای دم دستی یک هنرجوی تازهکار انجمن سینمای جوانان میاندازد. درنهایت مواجهه با قلب رقه چیزی بیش از یک افسوس بزرگ برای تماشاگر باقی نمیگذارد. افسوس از پول و سرمایهای که به خاطر نابلدی کارگردانش به هدر میرود.
علی روغنگران