مطالعه نماد و نقوش مذهبی در هنر صنایع دستی دورهء صفوی
- شناسه خبر: 3446
- تاریخ و زمان ارسال: 6 اسفند 1401 ساعت 12:23
به نام خدا
مطالعه نماد و نقوش مذهبی در هنر صنایع دستی دورهء صفوی
ندا اصل استیاری، ندا درویشی
ارشد پژوهش هنر، پردیس هنرهای زیبا، دانشگاه تهران، تهران، ایران
استاد: سرکار خانم مینو خانی
چکیده
هنر دوران صفوی یکی از معتبرترین دورههای هنر ایران است. بیشترین مشخصهی هنر صفوی نمادها و نقوش تزئینی آن است که تاثیر عمیقی بر هنر ادوار بعد از خود مانند هنر زند و قاجار گذاشته است. در دوره صفویه به علت حمایت حاکمان وقت هنرهای مختلف از جمله صنایع دستی از پیشرفت چشمگیری برخوردار شدند. در دوران صفوی «مذهب» نقش مهمی در روند مطالعه فرهنگ و هنر داشت و در واقع علاوه بر مردم، هنرمندان ایرانی و شیعه مذهب هم سعی کردند که اندیشه، تفکر، عناصرشیعی و…. در هنر و آثار هنری خود منعکس کنند.
این مقاله برآن است تا نمادها و نقوش مذهبی غالب در دوران صفوی را با رویکرد به هنرهای صناعی که در هنر این دوران منعکس شده است را بازگو کند. در این پژوهش با استفاده از روشهای تاریخی و توصیفی- تحلیلی روند نقوش و شعائر مذهبی بر روی صنایع دستی این سلسله مورد مطالعه قرار گرفته و با نقوش دورههای قبل از خود مقایسه شده است. یافتههای پژوهش حاکی از آن است که صفویان از صنایع دستی به مثابهی ابزاری در نشر شعائر شیعی بهره گرفته و برخی از نقوش صنایع دستی این دوره با پیش از خود متفاوت است.
——————————————————————————————
واژههای کلیدی:
صفویه، نماد، نقوش، مذهب، صنایع دستی
مقدمه
آثار منقوش، به عنوان نمادی از هنر ماندگار، همواره در دوران مختلف و در فرهنگهای بسیار از گذشته تا کنون به حالات و شکلهای مختلف مطرح بودهاند، که این بازنمودها تا حدودی میتواند تصاویری از موضوعات مورد علاقه مردم آن دوره، مانند اشتغالات ذهنی آنها، عادات و رسوم و حس زیباییشناختی آنها را القا کند، و جزئیاتی از این دست میتواند شکلهای متعدد و متفاوتی به خود گیرد.
آثار به جا مانده از دوره صفوی دارای نقوشی زیبا و هنرمندانه با زمینههای مذهبی، اسطورهای و فلسفی هستند. «از میان آثار به جا مانده از دوره صفوی حدود نیمی از آنها را آثاز تزئین شده با نقوش برجسته، کندهکاری شده و یا نقاشی و منقوش شده تشکیل میدهند که نقش مایههای تزئینی آنها را نقوش گیاهی،هندسی و حیوانی تشکیل میدهد، بر روی این آثار انواع خاصی از جانوران، موجودات اسطورهای، انسان و نیز طرحهای اسلیمی و گونههای چندی از نقوش گیاهی را در برمیگیرد». (مجیدزاده، 1383: 13)
مطالعه این نمادها و نقوش به روشن شدن بهتر ماهیت هنر دورههای مختلف تاریخی کمک شایانی مینماید. این مقاله با این فرضیه که صنایع دستی این دوره از مبانی فکری و عقیدتی رایج در دوران صفوی بهرهمند شده و نمودهایی از تفکرات شیعی را دراین آثار شاهد هستیم، به بررسی نمادها و نقوش مذهبی در دوره صفوی و تاثیراتی که از دورههای ماقبل خود گرفته و اثراتی که بر دورههای بعد از خود گذاشته میپردازد.در این پژوهش نخست مروری اجمالی بر ویژگیهای تاریخی و سیاسی دوره صفوی شده و همچنین به معرفی این دوره از منظر فرهنگی و هنری پرداخته شده است. سپس نمادها و نقوش مذهبی در آثار صناعی این دوره مثل هنر قالی بافی و فلزکاری مورد بررسی قرار گرفته است. سوال اصلی این پژوهش این است که نمادها و نقوش مذهبی صنایع دستی دوره صفوی بیانگر چه مفاهیم و مضامینی هستند؟ هدف از این پژوهش، رسیدن به شناختی دقیقتر از نمادها و نشانههای مذهبی آثار صناعی دوره صفوی و بازشناسی خاستگاه این نقوش در هنر این دوره میباشد. در این مقاله سعی شده است که با دادن اطلاعات کلی از این نقوش و مضامین آنها به ارائه اطلاعات درباره این آثار پرداخته شود.
مفاهیم نظری تحقیق
به طور مبنایی باید گفت که مفهوم نقوش نمادین و مذهبی در عصر صفوی به عنوان مفاهیم محوری پژوهش حاضر قلمداد شده و مبنای پرسش اصلی این پژوهش قرار دارند. لذا در گام نخست ضروری است، مفاهیم مذکور مورد تعریف قرار گیرند.
نماد:
عبارت است از هر چیزی که بتوان با آن به طور معنی دار چیزی را معرفی کرد. (رابرتسون، 1371: 80) یا به سخنی دیگر بیان ادراکی مشهود است که باید جایگزین امری مخفی و مکتوم شود. (ستاری، 1365: 52)
نقوش نمادین:
هر نظام نشانه ای در جامعه ای معین و در محدوده ای بسته رشد کرده است و پس از آن وارد عرصه برخورد و رابطه متقابل شده، سپس با نمادها و اسطورههای دیگر در هم آمیخته و اسطوره های پیچیده تری را میآفریند. (کمبل، 1377: 33)
در لغتنامه دهخدا در تعریف مذهب آمده است: «مذهب در اصطلاح علم کلام اسلامی، طریقه ای خاص در فهم مسائل اعتقادی، خاصه امامت که منشا اختلاف در آن توجیه مقدمات منطقی یا تفسیر ظاهر کتاب الهی است. مانند مذهب شیعه دوازده امامی» .
عصرصفوی:
یکی از درخشانترین دورههای هنری ایران پس از اسلام دوره صفویه است. در تاریخ ایران پس از اسلام ظهور سلسله صفویه نقطه عطفی است، چرا که شکوفایی اندیشه و خلاقیت و توجه به هنر و حرفههای متعدد در این دوره است. (مومنی، 30: 1390)
گرچه به طور مستقیم درباره موضوع پژوهش حاضر تحقیقی انجام نیافته است، برای روشن شدن زوایای موضوع، به تحقیقاتی مرتبط اشاره میشود:
افروغ (1390)، در پژوهشی با نام «مضامین و عناصرشیعی در هنرصفوی» مضامین مذهبی را در قالیبافی، نگارگری و فلزکاری این دوره بررسی نموده است. شهبازی شیران (1384)، در پژوهشی «تاثیر مذهب تشیع بر روی مضامین تزئینی در معماری عصر صفوی» مضامین مذهبی را در کتیبه ها بررسی نموده است. ثواقب (1395)، در پژوهش «روند دگرگونی نقوش و شعائر مذهبی بر روی سکههای دوره صفوی» نقوش مذهبی را بر روی سکهها بررسی نموده است.
در دوران صفوی «مذهب» نقش مهمی در روند مطالعه فرهنگ و هنر داشت. نقوش مذهبی به طور ناگهانی و بدون سلسله مراتب هنری به وجود نیامدند. نکته قابل توجه این است که «در زمان حاکمیت صفویان ارتباط بین هنر و مفاهیم دینی به خوبی پایهگذاری شده بود. در این دوران انواع هنرها همگی بازگوکننده عناصر شیعی بودند که از ویژگی های این عصر به شمار میرود». (شریعت، 1386: 45)
نمادها و نقوش نقش بسته بر روی انواع هنرها یک جریان مداوم در طول تاریخ بوده اما در هر دوره تغییرات خاص خود را نیز داشته است. این تغییرات طبیعتا متاثر از نگرش سیاسی و مذهبی سلاطین و نیز هنرمندانی بوده که در امر انواع هنرها دخالت داشته اند. بی گمان نقوش روی صنایع دستی عصر صفوی نیز به عنوان بخشی از جریان و حرکت پویای روی هنرها و نگرش سلاطین و هنرمندان ایرانی عصر صفوی است. با نگاهی اجمالی به نمادها و نقوش نقش بسته بر روی هنرهای ایران دوره اسلامی به نظر میرسد موضوع وحدانیت و نبوت و تاکید بر تشیع (امامت) و اهل تسنن (خلفای راشدین) به عنوان بخش جدایی ناپذیر نقوش بوده است. از یک سو، وجود چنین نقوشی در جامعه اسلامی امری بدیهی قلمداد میشود، و از سوی دیگر، همین موضوع دارای فراز و نشیب بوده است. برخی از نقوش مذهبی و نوشتار روی صنایع دستی در ابتدای شکلگیری حکومت صفوی، از حکومت های پیشین چون ایلخانان، تیموریان و ترکمانان به عاریت گرفته شد. بیشتر آثار هنری صناعی عصر صفوی دارای سبک و ویژگی خاص سیاسی و مذهبی این دوره است. زمامداران صفوی پس از تثبیت قدرت و آرامش نسبی که در داخل کشور پدید آوردند، به هنر و هنرمندان نیز توجه نمودند. در پرتو این توجه، دستاوردهای مهمی در زمینه هنرهای صناعی و هنرهای کاربردی پدید آمد و هنرمندان گوناگونی به فعالیت برانگیخته شدند. نقاشی و مینیاتور، هنر کتابسازی، فرش، منسوجات، سفالسازی و کاشیسازی، فلزکاری، نیز معماری و غیره، عرصههایی بودند که در این دوره به حدی از شکوفایی رسیدند که تحسین برخی صاحبنظران را برانگیخته است. (سیوری، 1372: 124؛ پیگولوسکایا، 1354: 545-537، 621) این موضوع مهم در کیفیت و نوع انواع نمادها و نقوش به کار رفته در هنرهای صناعی عصر صفوی نیز مشهود است. این نقوش در هر دوره به منظور تفهیم مطلبی و بیان اعتقادی از باورهای مردم به تصویر درآمدهاند. نقوش روی آثارصنایع دستی دوره صفوی دارای قالبها و مفاهیم خاصی است که برخی از آنها از دورههای پیشین به عاریت گرفته شده و تعدادی دیگر مشخصا مربوط به دوره صفوی است. نکته اساسی در بررسی نقوش مذهبی به کار رفته در صنایع دستی دوره صفوی، ارتباط مضمونی و مفهومی نقشهای به کار رفته بر روی این آثار است. برخی نمادها نیز ریشه در افکار و سابقه ذهنی و تاریخی جامعه ایرانی داشته است. بررسی نقوش به کار رفته بر روی صنایع دستی صفویه حاوی اطلاعات بسیار سودمندی در زمینه آداب و رسوم و فولکلور و خط و زبان و هنر و هنرمندان این دوره است. هنر این دوران را در سایه بینش سنتی نسبت به هستی و جهان به معنای عام کلمه میتوان شناخت. تشیع به عنوان مذهب رسمی دولت صفویه توانست افزون بر متحد ساختن اقوام ایرانی، در هنر نیز ریشه یابد و کلام الهی و نقوش اسلیمی را هنرمند با هنر قدسی بر روی آثار صنایع دستی متجلی سازد. کلیه بناهای دینی با کاشیهای معرق که رنگهای منحصر بهفرد زیبایی داشتند زینت یافتهاند. اکثر نقوشی که از دیرباز با مفاهیم فرهنگی ایران خو گرفته بود، در این دوره با تغییر شکل صوری و ظاهری اما با رنگ و هویتی اصیل، مورد استفاده قرار گرفت. (شایستهفر، 1387: 387) استفاده ماهرانه از بافتهای پیچیده، ترکیب رنگهای درخشان در طرحهای رنگارنگ، نوآوری قابل توجه در استفاده از نقشهای اسلیمی و گلدار برای تزیین، ایرانیان را قادر ساخت صنایع دستی تولید کنند که از غنا و تنوع منحصربهفردی برخوردار باشد.
روش پژوهش حاضر تاریخی و توصیفی- تحلیلی است و به منظور جمع آوری اطلاعات از منابع کتابخانهای استفاده شده است. همچنین به منظور غنا بخشیدن به تحقیق تلاش شده است تا از برخی کتب و مقالات موجود در کتابخانهها و یا فضای مجازی نیز بهرهمند گردیم.
به منظور تجزیه و تحلیل نمونههایی از هنرهای صنایع دستی و نمادها و نقوش آنها به عنوان معیارهای مهم آنالیز انتخاب شده و نمادها و نقوش بر این اساس مورد سنجش قرار گرفتهاند. دو معیار اصلی برای این بررسی نخست نوع نقوش است، به این معنی که آثار دارای نقوش مذهبی در اولویت بوده اند. دومین مورد مضمون نقوش است، یعنی مضمون اثر بیانگر چه موضوعاتی است. پس از در نظر گرفتن این معیارها، شناسایی بهتری از آثار حاصل شده و کار تجزیه و تحلیل سادهتر میشود. هدف اصلی این بخش تجزیه و تحلیل نقوش این آثار جهت رسیدن به موتیفها و مضامین اصلی است تا برای ریشه یابی نقوش آثار از این اطلاعات استفاده شود.
هر نظام نشانهای در جامعهای معین و در محدودهای بسته رشد کرده است و پس از آن وارد رابطه متقابل شده، سپس با نمادها و اسطورههای دیگر درهم آمیخته و اسطورههای پیچیدهتری را میآفریند.(کمبل، 1377: 33)هر شی یا تصویر آفریده شده به دست آدمی از یک نیت سرچشمه میگیرد که ممکن است به دلیل رفع نیازهای حیاتی و یا نیازهای عاطفی و معنوی، حاصل رویکرد شناختی باشد و میتوان ریشههای این نقوش را با بررسی دقیقتر آنها شناسایی نمود. هنرمندان هر دوره نماد و اسطورههایی فراخور زمان و شیوه زیست خود برای انتقال پیام درونی برمیگزیده و هنگامی که از خود و پیرامونش فراتر رفته، برای نیروهای طبیعی نیز نمادها و ویژگیهایی را در نظر گرفته است.
نقوش مختلف نقش بسته بر آثار هنری دربردارندهی تجارب اجتماعی، فرهنگی و معتقدات مذهبی دوران خود هستند و لذا به فهم بهتر سیر تحول اندیشههای مردم دوران خود کمک میکنند. باگذشت زمان و در ضمن روابط عدیدهای که بین اجتماعات و فرهنگهای ملل مختلف وجود داشته است، این نقوش دچار تغییر و تحولاتی شدهاند و در برخی موارد، جزئی کوچک یا بزرگ از یک نقش کم شده و یا به آن افزوده شده و یا به طور کلی تغییر یافته و یا نابود شده است. اصولا در هنرهای صناعی که مجزا و مستقل هستند، تاثیرهای متنوع را میتوان مشاهده کرد. از سویی ماهیت نمادین نقوش از اهمیت زیادی در دوره های مختلف برخوردار است. نماد امری مبهم و گنگ یا حاصل یک گرایش احساسی نیست، بلکه نماد زبان روح است. (بورکهارت، 1385: 64)
پیرس میگوید: هرگاه از راه قراردادی نسبت به مورد تاویلی، موضوع و مبنای نشانه روشن شود یا به بیان دیگر، قراردادی دال را با مدلول یکی کند با نماد سر و کار داریم. (احمدی، 1371: 41) پس نماد تجلی یا واسطه امری معموی محسوب میشود و نمادپردازی و رمزپردازی جایی آغاز میشود که امکانات بیان محدود بوده و زبان عاجز میشود. بنابراین حقایق متعالی که قابل انتقال و القاء به هیچ طریق دیگری نیستند هنگامی که با سمبلها، اگر بتوان گفت درآمیزند تا اندازهای انتقال پذیر میشوند.(ستاری، 1365 : 52) هنرمند آنچه را که در جهان خارج یعنی طبیعت، به تجربهی حسی درمییابد، به واسطه ابزار هنری از قبیل رنگ یا کلمات یا صوت و صدا و… بازآفرینی مینماید.
در ایران از گذشتههای دور تمدنهای پیش از اسلام و تمدنهای دورههای پیشا تاریخی از نقوش نمادین در آثار هنری خود بهره میگرفتهاند. نقوش سفالها و ابزار فلزی و حتی قالب و فرم بسیاری از ظروف و آثار یافت شده از این دورهها عمدتا نمادین بودن این ظروف را گواهی میدهد.
یکی از درخشانترین دورههای هنری ایران پس از اسلام دورهی صفویه است. در تاریخ ایران پس از اسلام ظهور سلسله صفوی، نقطه عطفی است مهم؛ زیرا که پس از قرنها، ایران توانست با دستیابی مجدد به هویت ملی، به کشوری قدرتمند و مستقل در شرق اسلامی تبدیل شود. این کشور به رقابتی نزدیک به امپراطوری شمال برمیخیزد و دایره سروری و خلافت عثمانیان را بر ممالک اسلامی رد میکند و روابط ایران و کشورهای اروپایی به دلیل دشمنی امپراطوری عثمانی یا صفویان و نیز جریانهای بازرگانی، (به ویژه داد و ستد ابریشم از ایران) گسترش فراوانی مییابد. شهرهای مختلف مانند تبریز، قزوین و اصفهان به عنوان پایتخت انتخاب میشود. شهر اصفهان از لحاظ شکل گیری و بافت شهری، نوع بناها و تزئینات معماری مبین رشد و توسعه فضاهای شهری، شکوفایی اندیشه و خلاقیت و توجه و به هنر و حرفههای متعدد در این دوره است. (مومنی، 30: 1390)
رونق و شکوفایی فرهنگ و هنر در عهد صفویه تنها نه به خاطر وجود دانشمندان و متفکران و هنرمندان برجسته بود، بلکه وجود شاهان و حاکمان هنرمند و هنردوست و تشویق آنان و ایجاد فضای مناسب سیاسی جهت رفت و آمد هنرمندان و شاعران و نویسندگان به دیگر کشورهای فرهنگی و ارتباط و مبادله افکار و هنرها با هنرمندان کشورهای دیگر، زمینه مناسبی برای شکوفایی و رونق فرهنگی ایران عهد صفویه گردید.
رواج شعر و شاعری و علاقه شاهان نسبت به شاعران و همچنین دعوت از شاعران و نویسندگان درباری دیگر کشورها، گسترش علوم از قبیل فلسفه، علوم پزشکی، نجوم و همچنین وجود شماری فیلسوف و دانشمند در دربار شاهان صفوی نقش بسزایی در فرهنگ این دوره داشت. در این دوره فن کتابسازی، جلدسازی، تذهیب و همچنین تاریخنگاری، هنرخطاطی، خوشنویسی و هنرهای دستی نظیر سفالسازی، فلزکاری، فرشبافی، هنرمندان و نخبگان شایستهای یافت. در این دوره معماری به طرز عجیبی شکوفا شد. شکوفایی معماری دوران صفویان در نقاط مختلف قلمرو حکومتی آنها خصوصا شهر اصفهان به پایتخت آنان یادآور شهرهایی چون سمرقند عهد تیمور، رم در عهد امپراطوری روم، تیسفون ساسانیان، و تخت جمشید هخامنشیان گردید. ساخت پلها، کاروانسراها، مدارس، مساجد، کلیساها، کاخها، باغها نه تنها عمران و آبادانی کشور کمک کرد، بلکه سبک و شیوه جدیدی در هنر معماری پدید آورد. (آژند، یعقوب، 1384: 427)
در این دوره بناهایی بزرگ و عالی مانند کاخهای عالیقاپو، چهل ستون، هشت بهشت و تالار اشرف در اصفهان و بقعهی شاهزاده حسین، سردرب عالی قاپو و چهل ستون در قزوین ساخته شدند. در قرن دهم قمری هنرمندان ایران به مزایا و نتایج تازهای دست یافتند. در بسیاری از بناهایی که به ویژه در اوج توانمندی صفویان ساخته شدند، اهمیت پوششهای تزئینی تا آن اندازه فزونی پیدا میکند که برای فهم شالوده معمارانه فضا باید از آنها عبور کرد تا فراتر از پوششهای تزئینی به شالوده ساختمان پرداخت. (زمانی، 80: 1387)
صفویان در بسیاری از زمینهها هنری وارث هنر تیموریان بودند. معمولا در ایران خاندان سلطنتی و اعضای طبقات بالای جامعه متقاضی آثار هنری بودند، بدین ترتیب زمینههای شکوفایی آن را فراهم میکردند و شوق و ذوق هنرمندان را برانگیخته، با حمایت خود اغلب نوع و کیفیت اشیاء هنری تولید شده را تعیین میکردند. روش و سبک هنر عهد صفوی ادامه سبک سلجوقی-مغولی- تیموری بود. در این دوره بارگاههای بسیار عظیم برای ائمه شیعه و رجای بزرگ آن در عراق، کربلا، سامره، نجف ساخته شد. کلیه بناهای دینی با کاشیهای معرق که رنگهای منحصربفرد، گل و بوته و شاخههای نباتات زیبایی داشتند و دیگر اقسام تزئینی زینت یافته بودند. هنر عهد صفویه با اقدامات شهرسازی شاه عباس اول به اوج رسید. (آژند، 1380: 474) از اواخر دوره صفویه تا اواسط سلطنت ناصرالدین شاه به علت آشفتگیهای موجود، جنگهای پی در پی، عدم ثبات و فقدان امنیت، هنر ایران که در دوران صفویه وسعت و تنوع زیاد پیدا کرده بود طی این دوره نابسامانی ملی به انحطاط گرائید. (بمانیان، 1390: 35)
هنر ایرانی در قرون دهم و یازدهم یعنی همزمان با روی کار آمدن صفویان وارد مرحله تازهای از حیات خود شد. هنر در عصر صفوی به دلیل وجود دو شاخصه و خصیصه برجسته، “مذهب تشیع” و “احیای هویت ملی” که توسط اندیشه و ایدئولوژی حاکمان صفوی به وجود آمد، به کیفیت، بیان و حتی پیام خاصی تبدیل شد. هنر در این دوره با نگاه به گذشته و آینده و نیز التفات، توجه و حمایت شاهان صفوی به انواع هنرها و احیای برخی از هنرهای منزوی و در حاشیه همچون قالیبافی، و نیز وجود آرامش در کشور و حضور شرایط مساعد فرهنگی،اقتصادی و اجتماعی و همچنین در اثر ارتباط با کشورهای اروپایی و همسایگان همجوار همانند چین، فصل نوینی را آغاز کرد و نوآوری و خلاقیت نیز در دستور کار هنرمندان این دوره در تمامی زمینهها قرار گرفت. به واقع « این عصر نه تنها موجب وحدت ملی و سیاسی و نیز رسمیت یافتن مذهب شیعه گردید، بلکه در بعد فرهنگی نیز اعتلای هنرهای گوناگون را در پی داشت. به طوری که در این دوره سبکهای محلی انسجام یافته و با بهرهگیری از میراث هنرادوار پیش، شاهکارهایی بیبدیل پدید آمد». (کمالی 1385: 131).
در این دوره انواع هنرها به بالاترین حد کمال خود رسیدند که البته این را باید به واسطه وجود هنرمندان برجسته و بینظیر این دوره در عرصههای مختلفی نظیر معماری، نقاشی و نگارگری، فلزکاری، قالیبافی، سفالگری، پارچه و منسوجات دانست. در این دوره هنر دارای صلابت و یکپارچگی و مهارت استادی منحصر بهفردی است که در دوران پس از صفویه کمتر به چشم میخورد. در این دوره برخی از سنتهای هنری مغول کنار رفت و در تلاش آغازگر دست ساختههای نوینی همراه با ایدئولوژی و جهان بینی جهان تشیع آغاز شد. به ویژه در زمان شاه عباس، هنرهای این عهد به حد اعلای شکوفایی خود وصال یافت و «تداوم و عمر طولانی این سلسله و استحکام جنبههای مذهبی و فرهنگی موجب تقویت و تحکیم سنت هنری آن گردید» (فراست، 61: 1384).
هنرعـصر صفوی وارث دوره تکامل و شکوفایی هنرهای گذشته ایران بـود کـه با رسمیشدن مذهب تشیع نگرش جدیدی به هنر صناعی گشود. باورهای شیعی در جـامعه عـصر صفوی در حال ظهور و بروز بـود و هـم در فضای درون و هـم در فـضای بـیرون صنایع دستی دیده می شد. در ایـن دوره بـا دو ساختار و نگرش در هنرها از جمله صنایع دستی روبرو هستیم: ساختار درونی و ساختار بیرونی. منظور از ساختار بـیرونی، فـضای فیزیکی آثارشامل: مصالح، اندازه، شـکل، قالب و… است و منظور از سـاختار درونـی ترکیب نظمیافته صورت بیرونی هـمراه بـا اصول، عقاید و تعلقات درونی هنرمند و همچنین حاکمیت موجود جامعه است؛ و با اینکه هنرهای صـفوی بیشتر از هر چیزی ساختار درونـی اثر را مـدنظر داشت و از این طـریق مـیکوشیدنقش و تأثیر پررنگتری را در ذهن مـخاطب ایـجاد نماید، اما در ساخت بیرونی اثر نیز به پیشرفت های مهمی دست یافته بود. هـنرمندان عـصر صفوی تلاش میکردند آرمانهای خود از زیـبایی و شـکوه را به تـجلی درآوردنـد. هنر صناعی صفوی را باید هنر قدسی معرفی کرد که در آن نقوش هندسی و مذهبی بسیار هوشمندانه به کار رفته و این ویـژگی در اکثر آثار به چشم میخورد. ایـن نـقوش اگـرچه درسـاختار بـیرونی آثار به کار رفته اند اما در واقع معرف ساختار درونی آن هستند.
نکته ای که در اینجا حائزاهمیت است ارتباط نزدیکی اسـت کـه نقش نور و رنگ در آثار صفوی در کنار هم ایفا میکنند و در نهایت موجب وحدت میشوند.رنگها جدا از ویژگیهایی که هر یک به خودی خود دارند از تابش نور حاصل می شوند و نماد تـجلی وحـدت در کثرت است. هنرمندی که بخواهد اندیشه وحدت وجود را نمودار سازد سه وسیله در اختیار دارد: یکی هندسه که وحدت را در نظم فضایی جلوهگر می سازد؛ دیگر ریتم که وحدت را در نظم دنیوی و نـیز غـیر مستقیم در فضا نمودار میسازد و سوم نور که در ذات خود دیدنی نیست و سرشت آن با تقسیمات آن به رنگها دگرگونی و افزایش و کاهش آن به درجات میان نور و تاریکی کاستی نمی پذیرد.
همانطور کـه بـیان شـد نور در کنار رنگ ظاهر میشود. رنگ عنصری نمادین با کاربردهای فراوان است که از موارد اسـتفاده آن در کـاشی هـفترنگ میباشد و دوره شکوفایی و اوج استفاده از آن در عصر صفوی است. بهترین نمونه استفاده از این کاشیها در مـسجد شـاه میباشد که موضوع آن متأثر از نقاشی های همین دوره است. از رنگهای مـورد اسـتفاده در این نوع، کاشی سبز است که این رنگ نشانه سیادت فرزندان حـضرت عـلی و نشانه علاقه و ارادت خالصانه هنرمند شیعی به ایـشان مـی بـاشد. همچنین رنگهای لاجوردی و فیروزه ای – که دیـگر رنـگهای این نوع کاشی است- از رنگهای عالم مثال محسوب می شود که حکومت شـیعی صـفوی به آن اعتقاد دارد.
در مسجد شـاه عـلاوه بر اسـتفاده از کـاشی هـفترنگ، شاهکار دیگری نیز وجود دارد و آن جلوخان ورودی مـسجد اسـت. این جلوخان رو به شمال است. فرد از جلوخان وارد دهلیزی مدور می شود کـه هـیچ جهتی ندارد. دهلیز رو به طاق بـلند ایوان شمالی باز مـیشود و از عـمق تاریک آن انسان ناگهان حیاط روشـن از آفـتاب را میبیند. این حرکت نشانهای برای گذر از ظلمت و رسیدن به نور و روشنایی است کـه نـماد مهدویت و پایان نیکوی جهان در دیـدگاه شـیعی اسـت. شاردن نیز در وصـف مـنارههای این مسجد میگوید: “دو مـناره بـلند در دو طرف سر در مسجد ساخته شدهاست، از در که داخل شویم فضایی است که سنگابی دارد و آب نوشیدنی در آن ریـخته و رهـگذران تشنه را سیراب می کند، زیرا در مـمالکی کـه جز آب چـیز دیـگری نـمیآشامند یکی از خیرات سیراب کـردن تشنگان است”. این نیز احتمالا نمادی از سقاخانه های دوره صفوی است که به یاد تـشنگی امـام حسین و یارانش در کربلا ساخته شده بـود و ایـن سـیاح مـشهور فـرانسوی نتوانستهبود پی به اهـمیت و جـایگاه مذهبی آن ببرد و آن را از جهت حرمت شراب نزد مسلمانان نگریستهاست که دلیل قرار دادن آب را عدم وجود چیز دیگری بـرای نـوشیدن مـیپندارد.
وحدت و کثرت نیز دیـگر عـنصر متجلی در این آثار می بـاشد کـه همه دیگر عناصر همچون رنگ، نور، حساب و ریاضی و… در آن نهاده شدهاست. مسجد بهعنوان خانه خدا نماد و نمونه تحقق این اصل است. در شالوده بنا همه مـصالح و عـناصر در کنار هم جمع مـی شـوند تا به یک نقطه برسند و آن نقطه وحدت بخش «هدف» است که در معماری شیعی و اسلامی اصل محسوب می شود. وحدت تنها در سایه هدفداری یک سامانه از مجموعه سامانه به نام ابر سـامانه مـعنا پیدا میکند. هنگامی که همه اجزا اثر یکدیگر را خنثی نکنند وحدت خواستهشده پدیدار میگردد. این اصل بنیادی در بناهای صفوی به وضوح به چشم میخورد. در بناهای مذهبی صفوی گـنبد نـقطه اوج وحدت اسـت و در همین نقطه از فضاست که انسان بهصورت ناخودآگاه حضور خداوند را احساس میکند و حالتی روحانی میگیرد.
یکی از هنرهای دستی مرسوم در دوره صفوی که در آن از نقوش مذهبی استفاده شده هنر قالیبافی بوده است. گرچه قالیبافی در ایران ریشهای کهن دارد، این صفویان بودند که آن را از سطح یک صناعت روستایی به فعالیتی در سطح کشور ارتقا دادند و به صورت بخش مهمی از اقتصاد کشور درآوردند. زیباترین قالیهای ایران متعلق به دوره صفوی هستند. این امر دو عامل دارد: اول اینکه این شاخه از هنرهای ایران در این ایام بیشتر از گذشته به اوج ترقی خود رسید، دوم اینکه از قالیهای دوره تیموری که تکامل آنها بر پایه تکامل نگارگری ایران بود، نمونهای باقی نمانده است تا دریاره آنها داوری شود، و همه در گذر زمان از بین رفتهاند. حال آنکه قالیها و پارچههای باقیمانده از دوره صفوی نشان دهنده مراحل پیشرفته فنی و کیفیت زیباییشناختی آنها است. (پوپ، 1394: 108)
افزون بر قالیبافی، دوره صفوی نقطه اوج نساجی هم هست.. دوران صفوی با حمایت بیدریغ شاهان صفوی و ایجاد کارگاههای بافندگی شاهی در پایتختها و پدید آوردن مراکز بافندگی جدید و توسعه بازرگانی در زمینهی بافندگی گوناگون صنعت نساجی پیشرفت قابل ملاحظهای حاصل کرد به طوری که بسیاری از سیاحان و تاریخ نگاران، دورهی صفوی را عصر طلایی هنر نساجی ایران معرفی کردهاند. در این دوره همانند دوره ساسانی مردم به هنر توجه و علاقه زیادی نشان دادند و مفاهیم بنیادین و ریشهدار در فرهنگ ایران، پس از گذشت سدهها، دوباره به حیات خود ادامه میدهد. هنرقالیبافی در این دوره از عناصر مذهبی بیبهره نبود و در بسیاری از کتیبههای قالیهای این دوران عناصر مذهبی همچون نام پیامبر (ص)، علی (ع)، و نیز نام جلاله «الله»، احادیث و روایات شیعی و معراج حضرت رسول (ص) را شاهد هستیم.
اکثر نقوشی که از دیرباز با مفاهیم فرهنگی ایران خو گرفته بود، در این دوره با تغییر شکل صوری و ظاهری اما با رنگ و هویتی اصیل، مورد استفاده قرار گرفت. (شایستهفر، 1387: 387) استفاده ماهرانه از بافتهای پیچیده، ترکیب رنگهای درخشان در طرحهای رنگارنگ، نوآوری قابل توجه در استفاده از نقشهای اسلیمی و گ
لدار برای تزئین، ایرانیان را قادر ساخت هنرهای صناعیای تولید کنند که از غنا و تنوع منحصر به فردی برخوردار باشد.
ی