از کیخسرو تا ملک الشعرای بهار
- شناسه خبر: 5410
- تاریخ و زمان ارسال: 7 بهمن 1402 ساعت 10:50

چهل و دومین دوره جشنواره تئاتر فجر از اول بهمن ماه کار خود را در تهران آغاز کرده و تا دوازدهم بهمن ادامه خواهد داشت. در میان آثار اجرا شده در چند روز گذشته؛ سه اثر از شهر مشهد در بخش صحنه ای مورد استقبال تماشاگران واقع شدند که در این گزارش نگاهی گذرا به این نمایش ها داریم؛
– رویای اسبی به نام شبرنگ
یکی از آن نمایش ها“رویای اسبی به نام شبرنگ” به نویسندگی مهدی سیم ریز و کارگردانی محمد جهانپا است که متنی برگرفته از شاهنامه است. جهانپا اما اولین بارش نیست که به سراغ شاهنامه می رود. پیشتر او در”افسانه ماردوش” ثابت کرده بود که نگاهش به شاهنامه با علم به جایگاه و توانایی تاثیرگذاری این گنج بزرگ ادبیات حماسی کاملا سنجیده و دقیق است.
“رویای اسبی به نام شبرنگ” داستان زندگی کیخسرو، پسر سیاوش را از زندگی در توران تا تاجگذاری در ایران و فرمان حمله به توران روایت می کند.
کیخسرو در شمار شهریاران اساطیری شاهنامه است. شهریاری که زاده شدن، پرورش، خویشکاری ها و فرجام کارش فراتاریخی و تا حدی فراطبیعی بوده است. کیخسرو در سرزمین دشمن زاده می شود، سرزمین ظلمت و تیرگی یعنی توران زمین که در برابر ایرانشهر نورانی قرار دارد. چونان اهریمن ظلمانی در برابر هرمزد درخشان. او در توران زمین به دست پیران ویسه پهلوان خویشاوند و وزیر افراسیاب -که همسر آبستن سیاوش را از مرگ رهایی بخشیده بود- پرورده می شود. خبر به دنیا آمدن کیخسرو، امید کین خواه را در دل ایرانیان زنده می کند و کاووس گیو، پسر توانای گودرز و یکی از سرداران پادشاه را به یافتن شاهزاده و آوردنش به ایران می فرستد. کیخسرو پس از سفری پرمخاطره، پیروزمندانه به دربار ایران آورده می شود.
همه ما می دانیم که پرداختن به ادبیات حماسی، بازنویسی و به روی صحنه آوردن آن از کارهای دشواری است که کمتر کارگردان و نمایشنامه نویسی به آن روی میآورد. چون انتظار این است تا چنین اتفاقی به بهترین شکل ممکن رخ دهد. مخصوصا در خراسان که خاستگاه فردوسی و ادبیات کهن فارسی است این حساسیت به اوج خود می رسد و پرداختن به هر شیوهای به ویژه در هنرهای نمایشی، بازی با آتش است.
محمد جهانپا می گوید: “در سراسر داستان کیخسرو خرد، احترام به بزرگتر، یتیم بودن و نیکی وجود دارد. شخصیت او و اتفاقاتی که در توران تجربه می کند، شبیه به زندگی پیامبران است. همه این ویژگی ها می تواند برای نوجوان امروزی الگوی مناسبی باشد.”
– بیرون پشت در
دیگر نماینده مشهد در جشنواره فجر، نمایش“بیرون پشت در” اثر جاودانه ولفگانگ بُرشِرت، نویسنده نامدار آلمانی با طراحی، دراماتورژی و کارگردانی محمد اسماعیل بیگی و تهیه کنندگی محمد طهان است.
“بیرون پشت در” روایت “بکمان” یک سرباز (سرجوخه) بازمانده از جنگ جهانی دوم است که سه سال بعد از پایان جنگ در شرایطی که این مدت را در سیبری به اسارت گذرانده، به وطن خود باز می گردد اما چیزی جز سرما، گرسنگی و بی خوابی در انتظارش نیست. وی در حالی که فراموش شده است، می بیند که همسرش با مرد دیگری ازدواج کرده و پدر و مادرش هم مدتها پیش دست به خودکشی زده اند. این در حالیست که فکر و تصاویر ذهنی یازده همرزمی که خود را مسئول مرگ آنها می داند، لحظه ای او را رها نمی کند. بکمان می خواهد خود را در رودخانه اِلبه غرق کند ولی نه تنها رودخانه آغوشی برایش باز نمی کند که او را پس می زند و به زندگی باز می گرداند. انگار هیچکس بکمان را که یادآور جنگ است نمی خواهد و او هر جا می رود پشت در می ماند.
نمایش”بیرون، پشت در” اجرایی شیوه گرا، سبک و سیاق دار و ساختارمند است که برفرم و داشته های بصری و نمایشی تاکید مضاعف دارد و به گونه ای تئاتر ناب ارزیابی می شود؛ این نمایش، عذاب، رنج، کابوس زدگی، تنهایی انسان و بیرون ماندن او از دایره زندگی را خیلی خوب به نمایش می گذارد و تا حد “انسان چیست”؟ “چه می تواند باشد” و “چه نمی تواند باشد” پیش می رود. ضمنا به لحاظ اجرایی به حدی ساختارمند و فرم گراست که همه چیز به صورت “نشانه ها” و داشته های تأویل پذیر و معنادار درآمده است. کارکرد وکاربرد دراماتیک و هنرمندانه مقوله های کارگردانی، بازیگری، طراحی صحنه و لباس، چهره پردازی، موسیقی و نور در این نمایش به اثبات رسیده است.
– مرغ سحر
سومین اثری که به آن پرداخته ایم؛ نمایشی تحت عنوان “مرغ سحر” به کارگردانی رضا حسینی و نویسندگی آرش خیر آبادی است که درباره شاعر بلند آوازه معاصر، محمد تقی بهار است.
ملک الشعراء بهار به عنوان یک چهره فاخر در فرهنگ و ادب ایران، نویسنده و شاعر خراسانی که برای آزادیخواهی تلاش بسیار کرده، به عنوان یک روزنامه نگار شناخته شده و به عنوان یک سیاستمدار مشروطه خواه به یک کنشگر تاثیرگذار و نامدار در تاریخ ایران بدل شده است که این کنشگری مهمترین وجه شخصیت بهار است.
رضا حسینی می گوید: ما از وجه تاریخی شخصیت بهار پرهیز کردیم و بیشتر وجه شاعرانه و آزادیخواهانه بهار را در نظر گرفتیم. بیشتر از این منظر به بهار نزدیک شدیم چراکه برای بیان زندگی تاریخی، تئاتر مدیوم بسته ای ست. برای زندگی تاریخی باید سراغ مدیوم هایی مثل تلویزیون و سینما که هم زمان بیشتری در کارهای آنها وجود دارد و هم قدرت تصویر بیشتری دارند رفت. در نمایشنامه های شخصیت محور باید زاویه نگاهتان را انتخاب کنید و صرفا از آن به موضوع بپردازید. به خصوص شخصیتی مثل بهار که چند وجهی بودن و گستردگی اش خیلی زمان بر است و در حیطه نمایش یک ساعته تئاتر نمی گنجد.
کارگردان نمایش “مرغ سحر” افزود: ملک الشعرا را بیش از هر چیز به شاعر بودنش می شناسند. شما اگر بخواهید همان وجهی که مخاطب میشناسد را مطرح کنید، می گویند این که قبلا بارها گفته شده و به آن پرداخته شده. این یک اصل است که وقتی به سراغ شخصیت های فاخر که جایگاهی در جامعه دارند، می روی؛ باید بیشتر به جنبه هایی که به آن پرداخته نشده و پنهان بوده است بپردازی تا برای مخاطب تازگی داشته باشد. در نمایش ما این اتفاق افتاده است و خیلی از مخاطبین برایشان جالب بوده که زوایایی از شخصیت بهار را دیده اند که قبلا کمتر به آن پرداخته شده بود. به عنوان مثال زندگی پر تنش او در پیوند با سیاست و دوران تبعیدش برای مخاطب قدری تازگی دارد. اینکه شما باید اثری را خلق کنید که هم مخاطبی که راجع به بهار هیچ اطلاعاتی ندارد، برایش جذاب باشد و هم تماشاگری که درباره او زیاد می داند، کار سختی ست. اینکه هر دو مخاطب بتوانند از نمایش شما بهره ببرند کار خیلی سختی ست. البته تا الان (اجرای عمومی) استقبال خوبی از نمایش شده است و من واقعا راضی هستم. این موضوع برایم خوشایند است که نمایشی درباره بهار تا این حد مورد استقبال مخاطب قرار گرفته است و خب غیر از این هم نباید باشد، ما می بایست نسبت به این نوع شخصیت ها دینمان را ادا کنیم و برای اعطلای فرهنگ جامعه در حد توانمان مفید باشیم.
علی روغنگران