برگزاری مراسم نکوداشت زندهیاد سعید تشکری در نگارخانه رضوان
- شناسه خبر: 3287
- تاریخ و زمان ارسال: 28 بهمن 1401 ساعت 23:03
مراسم نکوداشت زنده یاد سعید تشکری نویسنده، فیلمنامهنویس، کارگردان تئاتر و سینما و منتقد فقید مشهدی، در قالب نهمین نشست «عصر داستان» باحضور جمعی از نویسندگان و دوستان آن مرحوم در نگارخانه رضوان مشهد برگزار شد.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی هنرآگین، پخش کلیپ، خاطره گویی و خوانش گزیدهای از نمایشنامه «هفت دریا شبنمی» و داستان «مرجانیها» توسط دوستان و شاگردان مرحوم تشکری از برنامههای این مراسم بود.
درپایان این مراسم نیز از دوکتاب آخر مرحوم سعید تشکری با عنوان «مرجانیها» و «طرح آهی از ماه» که پس از فوت استاد به چاپ رسیده بود رونمایی شد.
زندهیاد تشکری از جمله نویسندگان، پژوهشگران و هنرمندان متعهد خراسان بود که در سالهای گذشته در زمینه نوشتن نمایشنامه و داستانهای دینی و رضوی فعالیتهای بسیاری داشت. این هنرمند برجسته ۱۹ بهمن ۱۴۰۰ پس از گذراندن یک دوره بیماری در سن ۵۸ سالگی در مشهد دعوت حق را لبیک گفت.
رئیس موسسه آفرینشهای هنری آستان قدس رضوی در این مراسم گفت: ادبیات در فضای اسلامی از ابتدا مورد توجه بوده و آنچه در تاریخ زندگانی پیامبر(ص) و اهل بیت وجود دارد، توجه به شعرا است. این توجه در تاریخ ادب فارسی و ایران وجود داشته و ادبیات ابزاری برای انتقال مفاهیم انسانی و الهی به جامعه بوده است. امروز نیز این اتفاق وجود دارد.
محمد حکیمی افزود: زنده یاد سعید تشکری نقش مهمی در این زمینه داشت و یکی از نویسندگانی بود که قلم خود را در این راستا به کار گرفت. تمام نوشتهها، داستانها، رمانها و نمایشنامههای او و تربیت داستاننویسان جوانی که این راه را ادامه میدهند در این شخصیت مورد توجه است.
رئیس موسسه آفرینشهای هنری آستان قدس رضوی در پایان گفت: امیدوارم در موسسه آفرینشهای هنری بتوانیم این مسیر را ادامه دهیم و نقشی را که باید در هنری و ادبیاتی که به امام رضا(ع) گره میخورد، ایفا کنیم و از سعید تشکری یاد بگیریم که خود را خادم امام رضا(ع) میدانست و کارش کتابت این بارگاه قدسی بود.
همچنین نصرالله قادری نویسنده، کارگردان، منتقد و استاد دانشگاه در این مراسم گفت: سعید تشکری به عنوان یک نویسنده، نمایشنامهنویس، فیلمنامهنویس و رماننویس روی میدان مین ایستاده بود و اکنون قرار است راجع به یک غریب تنها حرف بزنم. ما نباید از مرگ بترسیم، مرگ پایان کبوتر نیست.
او که از صمیمیترین دوستان زندهیاد تشکری بود افزود: من و سعید تشکری نسبت خونی یا فامیلی با هم نداشتیم، اما سعید از هر خویشی به من خویشتر بود. دو بیگانه همدرد از دو خویش ناهمدرد با هم خویشاوندتر هستند.
قادری با بیان اینکه سعید تشکری در زمینههای مختلفی کار کرده است، عنوان کرد: نوشتن در حیطه آثار مذهبی به ویژه آثار مذهبی شیعی بسیار کار دشواری است، در این دنیا امکان اینکه کاراکتر اصلی شما خطا کند وجود ندارد، چون معصوم است و کاراکتری که خطا نکند و دست به تمرد نزند، دیدنی نیست. سعید عمده قلم خود را چه در دنیای نمایشنامه و چه رمان وقف این کاراکترها کرده بود. شخصیت پردازی این کاراکترها در دنیای تئاتر غیر ممکن است، زیرا امکان تجسم عینی آنها روی صحنه وجود ندارد و در دنیای رمان نمیتوانند دچار خطا یا تمرد شود. مهمترین عاملی که مخاطب را به خود جذب میکند، کششی است که باید در اثر وجود داشته باشد تا مخاطب آن را دنبال کند.
او یادآور شد: در دنیای ادبیات و هنر از دهه ۴۰ فضایی حاکم بود که اگر کسی به حزب خاصی وابسته نبود، هنرمند و نویسنده قلمداد نمیشد، مخصوصا کسانی که در دنیای مذهب قلم میزدند به عنوان نوحهخوان و روضهخوان شناخته میشدند و نویسنده نبودند، بنابراین نویسنده باید با این شرایط مقابله میکرد.
این نویسنده تبیین کرد: نویسنده آنچنان که مینویسد زندگی میکند و آنچنان که زندگی میکند مینویسد، البته اگر آنچه را که خلق میکند هنر باشد. در دنیای هنر از دید ماتریالیستها و مذهبیون نوعی الهام به هنرمند رخ میدهد و او در حالی قرار میگیرد که در آن حال به آنی میرسد و مقام آفرینش به او عطا میشود، اما در دنیای صنعت کافی است که فرد قواعد و تکنیکها را بداند و این کفایت میکند، در نتیجه هر سفارشی که به فرد داده شود میتواند بنویسد.
نصرا… قادری بیان کرد: نویسنده اگر بخواهد هنرمندانه بنویسد، هر زمان قصد کند امکانش نیست مگر اینکه آن مقام به او داده شود، بنابراین باید منتظر بماند تا آن اتفاق بیفتد و الهام صورت گیرد.
او با اشاره به اینکه سعید تشکری یک نقاب داشت، تصریح کرد: در خصوص این نقاب یک وجه منفی در ذهن ما وجود دارد یعنی این افراد چهره ساختگی دارند و چهره حقیقی خود را پشت آن چهره ساختگی پنهان میکنند، تا بسته به وضعیت و موقعیت زمانه بتوانند زندگی کنند، در واقع آنها زندگی نمیکنند، بلکه زنده هستند. نقابی که در ارتباط با سعید بیان میکنم موجب شده بود خودش را از خودش هم بپوشاند و براساس ضرورتی که او را احاطه کرده، از هر تنهایی تنهاتر بود و این به دلیل جو ایجاد شده، ناملایمتها و روح شکننده او برخلاف تصویر بیرونی خندانش بود. همه این موارد در کنار دید درونش ذره ذره او را میخورد و نابود میکرد اما میجنگید و هرگز حاضر نبود درد خود را با کسی قسمت کند.
این نویسنده و کارگردان تئاتر ادامه داد: او هرگز با بخشی از نوشتن و در مشهد با تئاتر قهر نکرد، بلکه بعد از آن هم برای تئاتر نوشته است. سعید تشکری بدون نوشتن و قلم وجود ندارد، فقط زنده است و زندگی نمیکند. سعید مدام مینوشت تا چیزی که در درونش وجود دارد و نمیتواند به هیچ کس بگوید را بیان کند. غربت و تنهایی که در این شهر دیده بود به او آرامش میداد و این آرامش در نوشتههای او سر به عصیان برداشته بود، بنابراین زمانی که نمیتوانست به اشیا پناه میبرد و واقعه را از طریق آنها بیان میکرد.
وی بیان کرد: قدرت نویسندگی سعید تشکری که همیشه در جامعه آن را پنهان میکنیم به دلیل اندیشه مردسالارانه و پدرسالارانهای ما است که حاضر نیستیم به این قسمت از اندیشه و توانایی قلم یک نویسنده بپردازیم و آن نقش زن در آثار تشکری است. در رمانها ونمایشنامههای سعید تشکری اصلیترین و اساسیترین کاراکترها که نقش اصلی را دارند، زن هستند و مگر نویسنده میتواند این زن را به گونهای ارائه دهد که مخاطب بپذیرد و دارای هشیاری زنانه نباشد. هر هنرمندی نیازمند هشیاری زنانه بوده که اولین گام آن مکر است. وقتی میخواهند زنان را سرکوب و تحقیر کنند میگویند زنان دارای مکر هستند و آن را از ساحت منفی نگاه میکنند نه مثبت.
قادری اضافه کرد: آنچه سعید تشکری به خوبی در آثارش بروز میدهد، نقش زنانگی که مادر است. آنچه در رمان و نمایشنامههای تشکری وجود دارد تصویری از مادرانگی است نه تحکم زندگی مردسالارانه یک مرد. این مکر است که موجب میشود به دلیل وضعیتی که در آن قرار گرفته خودش را از خودش پنهان کند. اگر جامعه نخواهد پذیرای آن چیزی که من نویسنده مینویسم باشد، به ناچار به هزار و یک جرم متهم میشوم. این ترفند و مکر سعید بود که ذیل آن نقاب رفت تا خودش را از خودش پنهان کند. پس سعید ناچار بود همزمان مادر خود و سعید خود باشد و همزمان دخترکی داشته باشد که برای مرگ پدری بگرید که اگر گریستن و اشکهای مظلومانه او نبود شاید امروز گرد هم نمیآمدیم.
این نویسنده و کارگردان تئاتر گفت: من در مشهد دوست زیاد دارم اما بیشتر با سعید حرم رفتم، با سعید سقاخانه رفتم و با سعید زیارتنامه خواندم. با بسیاری از دوستان مشهدی بر پشت بام گریه کردیم اما با سعید در حرم برای تنهایی، غربت و نادیده گرفتنش گریه کردم، برای هزار زخمی که بر تن داشت، برای وقتی که نمیتوانست صحبت کند. سعید نگران بود آثارش را بعد از او هم مصادره به مطلوب کنند. او میدانست کلمه میماند چراکه در ابتدا کلمه بود و کلمه خدا بود و خدا کلمه بود. ماندگاری این کلمه در جسم یک ساحت و در روح نیز یک ساحت دارد، سعید در پی ماندگاری کلمه در جان یا اسم بود نه ماندگاری اسمش.
او با بیان اینکه سعید درباره دین و مذهب بیشتر تامل کرده بود تا بخواهد آن را به عنوان یک میراث بپذیرد، عنوان کرد: سعید از شک به یقین رسیده بود و برای پرسشهای خود پاسخ داشت اما کمتر به این نکته پرداخته شده، همانگونه که هرگز به مهمترین نکته آثارش یعنی زن پرداخته نشده، به عصیان درون قلمش اشاره نشده، فقط به تنهایی جسمی او اشاره شده نه تنهایی جانش و نقابش.
قادری در پایان خاطرنشان کرد: سعید بیوفایی کرد و در اینجا سخت نارفیق بود و رفاقت نکرد، نه تنها با من و خانوادهاش، بلکه با قلم. اگر زودتر به جسمش میرسید این اتفاق نمیافتاد. سعید توانسته بود بر هر غیر ممکنی پیروز شود و این غیر ممکن نبود و بیکس نبود، صاحب داشت اما هرگز این سلامت را از صاحبش نخواست و قلم را تنها گذاشت. یک نکته را باید از سعید تشکری بیاموزیم و اینکه سعید عاشق بود و این عشق به جسم نبود و در بازار خریداری نداشت. او عشق را به مفهوم عشق میفهمید. او عاشق کلمه بود و کاش به همان اندازه عاشق جان و جسم و روحش نیز بود. مرگ پایان کبوتر نیست، از مرگ نترسیم، سعید زنده است.