خاطراتی که مهرجویی ساخت
- شناسه خبر: 4882
- تاریخ و زمان ارسال: 30 مهر 1402 ساعت 17:08
بدون شک هیچ کلمه ای قادر به وصف شوک و غم بزرگی که جامعه هنری ایران و علاقه مندان به سینما در یک هفته گذشته متحمل شدند وجود ندارد. قطعا شوک و تالم قتل داریوش مهرجویی و همسرش وحیده محمدیفر به این زودی ها فروکش نخواهد کرد. ما اما اینجا برای التیام خود خاطره بازی کردهایم با فیلمهای خاص استاد مهرجویی. برای نوشتن درباره آثار او نه این حجم صفحه کافی است و نه میتوان به راحتی چند اثر را گزینش کرد. حتی فیلمهایی که از سوی منتقدان صفت متوسط دارند هم واجد ویژگیهایی هستند و میتوانند محل بحث باشند. انتخاب ما این چند فیلم است، اما مگر میتوان جسارت و قدرتنمایی مهرجویی در الماس ۳۳ را فراموش کرد؟ کسی نمیتواند فیلمهای مدرسهای که میرفتیم، شیرک، سارا، پری، دختردایی گمشده، بمانی و البته درخت گلابی را نادیده بگیرد، به ویژه درخت گلابی با آن فضای خاص و نوستالژیک که پر است از جزئیات جذاب. سارا و پری هم در کارنامه مهرجویی یگانه هستند و بمانی نشان دهنده دغدغه این فیلمساز درباره ازدواج دختران کم سن وسال و بحران خودسوزی است… داریوش مهرجویی را البته باید فراتر از فیلمهایش تحلیل کرد؛ جوانی که در آمریکا فلسفه خواند و همواره متفاوت از دیگر فیلمسازان میاندیشید و گوشهای از اندیشهاش در آثارش تجلی یافت. او بارها سراغ اقتباس رفت و چند کتاب نوشت و چند مرتبه نمایش روی صحنه آورد. صد حیف که او را از دست داده ایم.
اینجا از سرخوشی خبری نیست
این ترتیبی که برای فیلمها در نظر گرفته ایم نه باتوجه به سال ساخت آن است و نه میزان اهمیت بلکه خواهستیم با این کار هیچ اولویتی نسبت به فیلمی در مقایسه با دیگری لحاظ نکنیم. مهرجویی در سال ۱٣۶٨ فیلم هامون را ساخت. حمید هامون (خسرو شکیبایی) با زنش مهشید (بیتا فرهی) کشمکش دارد. زن طلاق میخواهد و حمید سرگشتهتر از قبل میشود. هامون را حدیث نفس برخی آدمها میدانند که بین آرمانخواهی و جهانخواهی گیر کردهاند. چنین چالشهایی به ویژه بعد از حادثهای چون انقلاب طبیعی است؛ آن هم نه فقط در ایران. در جامعه دگرگون شده دهه۶۰ ، داریوش مهرجویی هامون را میسازد که روایت انسانی سرگشته است و روحش سرشار از تألم و تناقض. هامون یکی از تلخترین فیلمهای داریوش مهرجویی است که در آن نشانهای از شوخ و شنگی ذاتی این کارگردان دیده نمیشود. او به سبک اندیشههای فلسفیاش با شخصیت اصلی برخورد میکند و طبیعی است که خبری از سرخوشی آثار پیشین در آن نباشد. هامون همچنان یکی از آثار محبوب منتقدان و پیگیران سینمای ایران لقب دارد. دیالوگهای فیلم مثل جایی که حمید هامون میگوید: «این زن سهم منه، حق منه، عشق منه» همچنان ورد زبان است. فیلم در دوره هشتم جشنواره فجر پنج سیمرغ بلورین بههمراه جایزه ویژه هیات داوران را بهدست آورد. از آن طرف شیوه کارگردانی مهرجویی در هامون بارها تحسین شده؛ از میزانسن تا قاببندی. خسرو شکیبایی نیز با فیلم هامون ستاره شد و ستاره ماند.
تاسیس یک سازمان با تاثیر از فیلم استاد
آقای کارگردان دایره مینا را در سال ۱۳۵۳ ساخت. سامری (عزتالله انتظامی) دلال خون است و از معتادان و مستمندان به قیمت ارزان، خون میخرد؛ آن هم در محیطی آلوده و به دور از وسایل مناسب بهداشتی. داریوش مهرجویی این بار سراغ اقتباس رفت؛ قصه آشغالدونی از مجموعه داستانهای گور و گهواره، نوشته غلامحسین ساعدی. در این فیلم شاهد سه طیف از مردم جامعه هستیم؛ بیمارانی که به خون نیاز دارند، متمولانی که خون را ارزان میخرند و گران میفروشند و فقیرانی که خون خود را میفروشند. دایره مینا سوژهای تلخ و جدی دارد اما کارگردان داستانش را روان و سرگرم کننده بیان میکند. فیلم میتوانست تبدیل به اثری سیاه شود اما مهرجویی مانع این اتفاق شد. از آن سو فاکتورهای جذابیت به اندازه کافی در فیلم وجود دارد؛ از انتخاب بازیگر (استفاده از ستاره سینمای تجاری مثل فروزان) تا روابط آدمها و خرده قصههای سرگرمکننده. دایره مینا سه سال توقیف بود اما در نهایت منجر به تاسیس سازمان انتقال خون شد. درواقع این فیلم مسئولان وقت را به فکر انجام کاری اساسی برای رفع مشکل خون انداخت. دایره مینا چند جایزه خارجی هم بهدست آورد؛ از جمله جایزه فیپرشی سینمای نو از جشنواره فیلم برلین، جایزه بهترین فیلم از جشنواره فیلم پراد فرانسه، جایزه بزرگ آنتن دو از جشنواره فیلم پاریس، جایزه ویژه بینالمللی کاتولیکها در جشنواره فیلم برلین و …
این اثر تاریخ مصرف ندارد
پستچی دیگر اثر مهرجویی ست که در سال ۱۳۵۱ ساخته شد. تقی پستچی (علی نصیریان) از پس تامین مایحتاج زندگی و خواستههای همسر زیبایش برنمیآید. در ارتباط با همسر ناتوان است و مشکل مالی هم دارد. در خانه ارباب خود (عزتالله انتظامی) کار میکند و زنش مورد تعرض برادرزاده ارباب قرار میگیرد. تقی بعد از یک خشم ناگهانی زن خود را میکشد تا اینگونه آبی بر آتش درونی خود بریزد. داریوش مهرجویی اینبار هم سراغ اقتباس رفت و پستچی را براساس نمایشنامه ویتسک نوشته گئورک بوشنر ساخت. او نگاه ایرانی خود را به داستان اضافه کرده؛ از مهمانی باشکوه که معمولا در آثارش زیاد میبینیم، تا نشانههای خطرناک جهان مدرن. امتیاز دیگر فیلم، قصه روان و بازیهای درخشان بازیگران است؛ خاصه علی نصیریان که غم و حقارت و خشم را به زیبایی در بازیاش عرضه کرده. عزتالله انتظامی مثل همیشه خوب است و احمدرضا احمدی در نقش مهندس علیاکبرخان موفق عمل کرده. پستچی را میتوان همچنان دید و با داستان آن همراه شد؛ این یعنی ساخته مهرجویی تاریخ مصرف ندارد. پستچی را میتوان آینهای از برههای تاریخی در ایران تعبیر کرد. این فیلم در جشنوارههای خارجی زیادی مورد توجه داوران قرار گرفت و جوایز بیشماری به دست آورد؛ ازجمله برلین، کن و شیکاگو.
هشدارهایی در قالب یک داستان کمدی
استاد مهرجویی اجارهنشینها را در سال ۱۳۶۶ ساخت. چند خانواده در آپارتمانی بدون وارث، خارج از شهر زندگی میکنند که برسر تملک آن مشاجره پیش آمده است. اجارهنشینها دومین فیلم داریوش مهرجویی پس از انقلاب است. فیلم اول او یعنی مدرسهای که میرفتیم، ساخته شده در سال ۵۹، مُهر توقیف خورد. اجارهنشینها نسبت به معضل گسترش نامعقول اجارهنشینی هشدار میدهد؛ این فیلم حکم سندی درباره کش آمدن نامتعارف پایتخت را هم دارد. بیشتر داستان در یک آپارتمان میگذرد و در همین جا است که آدمها با هم چالش دارند و مدام بگومگو میکنند. اجارهنشینها حاصل تیزهوشی داریوش مهرجویی است. او خیلی زود متوجه اشکالات جامعه شد و هشدارهایش را در قالب یک داستان کمدی مطرح کرد. در این قصه، آدمهایی از طیفهای مختلف حضور دارند و به نوعی نمایندگان اقشار مختلف جامعه هستند. قرائتهای مختلفی از اجارهنشینها شده اما روایت کمدی مهرجویی راه تأویل برای مخاطب عام را بست. بارزترین روایت، حرفهای محسن مخملباف است که آن زمان چهره ای تندرو بود و در نامهای از تمایل خود برای انفجار مهرجویی گفته بود! اجارهنشینها، قدرتنمایی مهرجویی در جذب مخاطب عام است. این فیلم در سال ۶۶ پرفروشترین فیلم سال شد و در جشنواره فجر جایزه گرفت؛ همچنان محبوب منتقدان هم هست.
نباید با هر کسی مهربان بود
بانو دیگر فیلمی است که مرجویی در سال ۱۳۷۰ ساخت. بانو (بیتا فرهی) در خانه بزرگ خود تنهاست. همسرش (خسرو شکیبایی) با زنی دیگر ازدواج کرده. بانو، زن و مردی که خانهشان توسط شهرداری تخریب شده را به خانه میآورد و به آنها پناه میدهد. بانو در یک معنا ادامه اجارهنشینها و هامون است. گسترش شهرنشینی و املاک بیوارث، ذهن را به سمت اجارهنشینها میبرد و جهان آشفته بانو و تألمات روحیاش، مخاطب را یاد هامون میاندازد. داریوش مهرجویی در فیلم بانو، هم بدبینیاش را نسبت به آدمها نمایش میدهد و هم وجه مثبت آنها را به تصویر میکشد. بانو سمبل مهربانی است که همسر بیوفا را تحمل میکند و به همسایهها پناه میدهد. در فیلم، شاهد یک دورهمی باشکوه (که موتیف مورد علاقه مهرجویی است) هستیم. در نهایت اما این مفهوم در ذهن میماند که نباید با هر کسی مهربان بود! بانو به دلیل برخی تفسیرها از درونمایه آن، سه سال توقیف بود. فیلم هنوز سرپاست و حرفهایش قابل تعمیم به جامعه امروز. این فیلم برنده جایزه ذکر ویژه و جایزه دن کیشوت جشنواره فیلم برلین، نامزد قرقاول طلایی جشنواره فیلم کرالا و نامزد جایزه بهترین فیلم بخش بینالمللی جشنواره بینالمللی فیلم ماردل پلاتا شده است.
نقدی بر مهاجرت به پایتخت
آقای هالو نام فیلمی است که مهرجویی در سال ۱۳۴۹ ساخت. آقای هالو (علی نصیریان) به پایتخت میآید. او شیفته رنگ و لعاب تهران میشود، اما نمیتواند خودش را با این شهر تنظیم کند. آرزوهای آقای هالو در تهران رنگ میبازد و در نهایت به دیارش برمیگردد. ابتدا علی نصیریان، نمایشنامه آقای هالو را روی صحنه میبرد. بعد از آن همراه با داریوش مهرجویی فیلمنامه آن را برای تبدیل به اثری سینمایی مینویسند. نصیریان شخصیت فیلم را با دیدن چهره یک نفر که تیپش قرابتی با آدمهای متمدن نداشته، مینویسد. فقط هم از این تیپ ایده میگیرد و بقیهاش حاصل دریافتهای خودش است. خود علی نصیریان نقش اصلی فیلم را بازی میکند که عملکردی درخشان مقابل دوربین دارد. آقای هالو داستانی اجتماعی دارد، اما با طنز خاص داریوش مهرجویی توأم شده است. اینکه یک نفر در تهران گرفتار دغلبازیها شود، تلخ است. کارگردان اما به این قصه رنگی از شیرینی داده. آقای هالو جزو نخستین فیلمهایی است که پدیده مهاجرت به تهران را به شیوهای متفاوت نقد میکند. فیلم تقابل فرهنگ مردمان کاسبکار پایتخت و مردان باصداقت شهرستانی در آن دهه است. فیلم بعد از چند دهه همچنان تماشایی است؛ قصه جذاب، شخصیتپردازی درست، ریتم خوب به همراه کارگردانی مهرجویی آقای هالو را اثری سرپا نگه داشته است.
قصه ای تکراری اما جذاب
لیلا یکی از فیلمهای محبوب مهرجویی است که در سال ۱۳۷۵ ساخته شد. رضا (علی مصفا) و لیلا (لیلا حاتمی) برای بچهدار شدن انواع درمانها را تجربه میکنند، اما نتیجهای بهدست نمیآید. رضا با گیتی (شقایق فراهانی) ازدواج میکند؛ آنهم به خواست و رضایت لیلا. لیلا تکمیلکننده سهگانه سارا و پری است. اینبار هم داریوش مهرجویی فیلمش را با اقتباس از فیلمنامه مهناز انصاریان میسازد. سوژهای که در لیلا بیان میشود یعنی نازایی، آشناست و پیشتر محور فیلم، سریال و رمان شده بود. داریوش مهرجویی اما از یک داستان آشنا و تکراری، قصهای جذاب میسازد. او فضای فیلم را طوری طراحی میکند که مخاطب خیلیزود درگیر قصه میشود. این فضا شامل داستان عاشقانه شخصیتهای اصلی، حضور متعدد آدمها، کاراکترهای همراهیبرانگیز و مناسکی مثل پخت نذری و مراسم عروسی است. مهرجویی میداند مخاطب ایرانی در چنین فضایی سرحال میشود، پس قصهاش را در این بستر روایت میکند و مخاطب جذب میشود و تا انتها با فیلم همراه میماند. لیلا برنده جایزه بهترین کارگردانی و بهترین فیلمنامه از اولین دوره جشن سینمای ایران شد. لیلا حاتمی بعد از چند نقش کوتاه، در این فیلم چهره شد و ستاره مانده است. در واقع مهرجویی کاشف این بازیگر موفق سینمای ما محسوب میشود.
داستانی همراهی برانگیز
یکی از ساخته های پرحاشیه مهرجویی فیلم سنتوری بود که در سال ۱۳۸۵ ساخته شد. علی سنتوری (بهرام رادان) نوازنده و خواننده چیرهدستی است که گرفتار اعتیاد میشود. او ناگهان زندگی خود را از دست رفته میبیند و در سودای جدایی عشقش میسوزد. داریوش مهرجویی کمی قبل از سنتوری در فیلم مهمان مامان اشارهای به اعتیاد کرده بود. در این فیلم اما اعتیاد محور اصلی فیلم میشود. علی بهرغم داشتن یک زندگی نسبتا خوب در دام اعتیاد میافتد و ذرهذره آب میشود. سنتوری برخلاف غالب فیلمهای مرتبط با اعتیاد، سهم خانواده را نادیده نگرفت. حتی هشدار داد که چه بسا از خانوادههای معتقد و با تربیت سفت و سخت، یک جوان دچار اعتیاد شود. انتخاب شخصیت یک نوازنده، زیرکی دیگر مهرجویی است. صدای سنتور علی (اردوان کامکار) و البته ترانههای محسن چاوشی، فیلم را تبدیل به اثری همراهیبرانگیز کرده. سنتوری برنده جایزه بهترین فیلم از نگاه تماشاگران در بیست و پنجمین جشنواره فیلم فجر شد و امید زیادی به فروش آن در اکران عمومی میرفت. فیلم در آستانه اکران اما مهر توقیف خورد و بعد نسخه خانگی آن منتشر شد. نسخه قانونیاش هم با فاصلهای زیاد عرضه شد. این اتفاق تاثیری منفی بر مسیر حرفهای داریوش مهرجویی گذاشت. نکته دیگر اینکه بهرام رادان به خاطر بازی در نقش علی بار دیگر به سیمرغ بلورین جشنواره فجر رسید.
فیلمی که نگرش جشنواره های خارجی نسبت به سینمای ایران را تغییر داد
فیلم گاو بدون شک نقطه عطفی در کارنامه مهرجویی است. گاو در سال ۱۳۴۸ ساخته شد. گاوِ مشحسن (عزتالله انتظامی) میمیرد و او گرفتار غم میشود. همه ادراک مشحسن تحتتاثیر قرار میگیرد تا جاییکه خودش را گاو مشحسن میداند! گاو اقتباسی است از عزاداران بَیَل، نوشته غلامحسین ساعدی. داریوش مهرجویی روح حاکم بر اثر ساعدی را بهخوبی در قالب فیلم منتقل میکند. میزانسن، نورپردازی، زاویه دوربین و… همه در راستای انتقال مفهوم موردنظر است. شیوه کارگردانی او مورد تمجید منتقدان خارجی هم قرار گرفته. فیلم گاو نگاهی تمثیلی به آدمها و جامعه دارد، اما کارکرد اصلی خود یعنی قصهگویی را فراموش نمیکند. در این داستان، گاوی میمیرد که نماد باروری است. مردم روستا متاثر میشوند، با مشحسن همدردی میکنند، فرضیههای مرگ را مرور میکنند اما در نهایت به زندگی عادی باز میگردند! گاو جزو فیلمهای موج نو است و نگرش جشنوارههای خارجی به سینمای ایران را تغییر داد. بعد از انقلاب هم مورد اشاره امام خمینی بهعنوان اثری تراز قرار گرفت. لوموند در مقالهای بعد از موفقیت فیلم در جشنواره فیلم ونیز نوشت: «صدای سینمای ایران برای نخستینبار به گوش میرسد و همراه با آن صدای کارگردان فیلم، داریوش مهرجویی که سبکی تمام و کمال دارد، بهطوری که آثار کوروساوای ژاپنی و ساتیاچیترای هندی را کمرنگ میکند.»
پرمخاطب ترین فیلم مهرجویی
تقریبا همه ما با فیلم مهمان مامان خاطره داریم، حتی نسل جدید که به واسطه بازپخش چندین باره آن از تلویزیون با این فیلم غریبه نیستند. مهمان مامان در سال ۱۳۸۲ ساخته شد. برای خانوادهای فقیر مهمانی سرزده از راه میرسد. چون وضع مالی خانواده خوب نیست، همسایگان دست به دست هم میدهند تا آبروی صاحبخانه حفظ شود. یک اقتباس دیگر از داریوش مهرجویی؛ این بار از داستانی تمام ایرانی. اینکه مهمان سرزده میرسد، اینکه خانواده میخواهد آبروداری کند، اینکه گاهی توی خانه وسیله پذیرایی نیست و … همه و همه ملموس است. داستان مهمان مامان هوشنگ مرادیکرمانی آنقدر گیرایی دارد که وقتی آن را میخوانی، تا سالها، شخصیتها و اتفاقها جلوی چشمت مجسم است. داریوش مهرجویی میدانست چنین داستانی ظرفیت تبدیل به فیلمی ماندگار را دارد. او به الزام درام، در قصه هوشنگمرادی تغییراتی ایجاد کرد و آن را از فیلتر خود گذراند. نتیجهای که بهدست آمد جذاب بود و یادمان آورد چقدر خوب است همدلی با همسایهها و مهربانی با دیگران. مهمان مامان همهپسندترین فیلم مهرجویی است که بهرغم بازپخش متعدد از تلویزیون هنوز جذابیت خود را حفظ کرده. فیلم، برنده جایزه بهترین فیلم بیست و دومین جشنواره فیلم فجر شد و در همین رویداد لوح زرین بهترین فیلم از دیدگاه منتقدان را بهدست آورد. مهمان مامان همچنین نامزد جایزه بهترین فیلم و بهترین کارگردانی هشتمین جشن سینمای ایران و نامزد جایزه بهترین فیلم سیزدهمین جشنواره بینالمللی فیلم فوکوئوکا در ژاپن شد.
نویسنده: علی روغنگران