در جستجوی زندگی با پرواز مرگ
- شناسه خبر: 5586
- تاریخ و زمان ارسال: 15 اسفند 1402 ساعت 16:58
این شبها شاهد اجرای نمایشی تحت عنوان “گیاهمرد” به نویسندگی و کارگردانی محمد خوش خلق هستیم که هر شب در سالن استاد نوری حوزه هنری مشهد روی صحنه می رود. نمایشی که تا اینجای کار، توانسته مخاطب خوبی را جذب خود کند و البته رضایت تماشاگر را نیز به همراه داشته باشد. تهیهکننده “گیاهمرد” محمد رضا ضیایی بوده و بهروز ارمغان، علیرضا سعیدی، سارا کشمیری، نازنین نصیری، امیرحسین عامل، عارفه نیکو و ارس ارمغان در این اثر به ایفای نقش میپردازند.
بخش اصلی و بزرگ داستان “گیاهمرد” در کشور افغانستان اتفاق می افتد؛ جامعه ای که اشتراکات فرهنگی اش با ما بسیار زیاد است. به همین دلیل مخاطب خیلی زود با شخصیتهای نمایش ارتباط می گیرد و همذات پنداری پیدا می کند. نمایش بارها مخاطب را غافلگیر می کند. از همان صحنه آغازین که شخصیتهای داستان که زیر برف پنهان شده بودند، با برخاستن ناگهانی خود، مخاطب را غافلگیر می کنند، تماشاگر متوجه می شود که باید با دقت بیشتری به صحنه بنگرد تا نشانه ها از چشم او پنهان نماند.
روایت داستان به گونه ایست که از دل منولوگ های بازیگران بیرون می آید و همچون قطعه های یک پازل کنار یکدیگر می نشیند تا بعد از هر پرده بخشی از تصویر، پیش روی تماشاگر ظاهر شود. تصویری که البته مخاطب سعی دارد زودتر آن را در ذهن خود کامل کند.
در نمایش بارها با پرداختن به واقعیتهایی هولناک، از رنجی که جامعه افغانستان در این سالها متحمل شده است سخن به میان می آید. یکی از دلخراش ترین آنها که در زمان خود جهان را تکان داد، “پرواز مرگ” است؛ تصویر بلند شدن هواپیمای ترابری C-17A آمریکایی از فرودگاه کابل در میان ازدحام جمعیتی که به چرخ دندههای این وسیله فلزی آویزان شدهاند.
لحظاتی پس از بلند شدن هواپیما از ارتفاع چند صد متری دو نفر که برای فرار از طالبان مرگ را به جان خریده بودند و به چرخ ها و بدنه هواپیما چسبیده بودند سقوط می کنند. این تصویری است که گویی مستقیما از خود جهنم مخابره شده و هرگر از یادها نخواهد رفت.
کاراکتر اصلی نمایش “گیاهمرد” “سیامک” به معنای سیاه موی با همان پرواز از افغانستان (از طالبان) گریخته بود و پس از مهاجرت به کانادا، حالا در کمپ پناهندگان با پگاه آشنا می شود. پگاه که از یک سالگی در کانادا زندگی کرده از پدری افغان و مادری ایرانی متولد شده و با خدمت در کمپ مهاجران می کوشد به آنها کمک کند. سیامک اما راه خود را در زندگی اش گم کرده و به درستی نمی داند که پدر و مادرش که بوده اند و حتی خودش کیست؟
تنها نشانه او از گذشته کوله ای پر از کاغذهایی ست که مربوط به مراحل تحقیق بر روی گیاهی در گذشته دور می باشد. پگاه سعی دارد به سیامک در پیدا کردن هویتش کمک کند.
بیست سال به عقب برمیگردیم. کیومرث و بهار دو زیست شناس ایرانی که زن و شوهر هم هستند، با احداث آزمایشگاهی در نزدیک زمین کشت خشخاش در افغانستان قصد دارند با ایجاد تغییرات ژنتیکی در این گیاه به فرمولی اصلاح شده و بذرگیاهی جدید دست یابند که با جایگزینی آن انسان بتواند هم از خواص دارویی مشترک آن با خشخاش بهره ببرد و هم کشت خشخاش به عنوان منشاء تولید مخدر در افغانستان متوقف شود. بهار نام این گیاه را که دقیقا مقابل خشخاش قرار خواهد گرفت “گیاهمرد” می گذارد. بهار باردار است و زایمانش نزدیک، همان شب کیومرث برای تهیه داروهایش او را تنها میگذارد و …
در موازات این زوج ایرانی یک زوج افغانستانی را می بینیم؛ پروین که پر از شور زندگیست و دلش می خواهد در آرامش و به دور از ناامنی و جنگ زندگی کند و البته صاحب یک دختر شود و شوهرش که یک جنگجوی طالبان است و خود را مجاهد راه حق میداند. مجاهدی که عقیم است و نمی تواند پدر شود ولی بدون بیان واقعیت با خواست همسرش برای داشتن فرزند مخالفت می کند. از او جملات شعارگونه و البته حاوی پیامهای دردناک در دیالوگهایش می شنویم مثل این: “تا فرمانده صاحب هست، خشخاش هست، ما هستیم، جنگ هست و مرگ که سعادت ماست”
همان شب که بهار تنهاست، مجاهد برای تصاحب زمین و متوقف کردن آزمایشگاه، او را می دزدد و با خود می برد. بهار اما…
نمایش “گیاهمرد” لحظات تاثیرگذار و شوکه کننده زیادی را در خود دارد. مثل صحنه ای که پروین از هواپیمای ترابری آمریکایی آویزان شده و مرگ را با چشمان خود می بیند یا صحنه ای که پگاه برای اینکه مهاجران افغانستانی تیشرت های منقوش به تصویر “پرواز مرگ” را نبینند، همه آنها را از دستفروش می خرد.
نمایش”گیاهمرد” از لحاظ اجرا، دارای ویژگی های تامل برانگیز، هوشمندانه و هنرمندانه فراوانی است و تماشاگران طی اجرای نمایش پی می برند که برای پرسوناژها، میزانسن ها، نور، موسیقی، لباس و چهره پردازی هم طراحی های شاخصی وجود دارد.
بازی بسیار هنرمندانه و شیوه مند همه بازیگران از جمله بازی بسیار شاخص، دشوار و هنرمندانه زوج افغان داستان به دلیل استفاده کامل از همه قابلیت ها و حالات و حرکات اعضای بدن و چهره، واقعا ستودنی، هنرمندانه ومثال زدنی است.
در رابطه باطراحی و اجرای گریم و چهره پردازی بازیگران وحتی”ریخت شناسی” پرسوناژها، مخصوصا از نگاهی آگاهانه نسبت به جامعه افغانستان و حتی کانادا استفاده شده تا پرسوناژ ها روی صحنه عملا جلوه های دراماتیک قابل قبولی پیدا کنند.
میزانسن ها عمدتا روی صحنه سفید رنگ پوشیده از برف شکل دهی می شوند و شاکله و مضمون حضور هر پرسوناژی را در ارتباط با پرسوناژ مقابل به طور متناقض و پارادوکسیکالی تقابل گرایانه و همزمان ” دگر گریزانه” نشان می دهد و این کاملا با مضمون و موقعیت پرسوناژهای خاص این نمایش تناسب و هماهنگی دارد. محمد خوش خلق درطراحی، شکل دهی و بازی دهی بازیگران، تمثیلی کردن برخی پرسوناژها، توجه زیاد به مبانی بصری و تجسمی و لحاظ کردن عناصر و نشانه های آن ها در اجرا و حتی لباس و چهره پردازیشان و نیز در شیوه بازی غیرهمسان بازیگران بسیارموفق است. در رابطه با تمثیلی شدن پرسوناژها باید گفت که اساسا در همه پرسوناژ ها گونه ای از “تمثیل وارگی” وجود دارد که در پرسوناژ “پروین” این خصوصیت بیشتر است.
در طراحی لباس نمایش که توسط فائزه علی آبادی اجرا شده؛ نگره های تمثیلی خاصی جلوه پیدا کرده که عملا به شکل گیری بیرونی وظاهری پرسوناژ ها بسیار کمک کرده است.
نمایش از لحاظ ژانر با نشان دادن دغدغه های تلخ و تنگناهای روحی روانی طاقت فرسا وعذاب آور، تا سرحد تراژدی پیش می رود، اما هرگز به تراژدی تبدیل نمی شود و نهایتا “یک درام تلخ” است. دراین اجرا کاربری ژست و حرکات شکیل، به زیبایی و مفهوم زایی نمایش بسیار کمک کرده است.
در نهایت باید گفت “گیاهمرد” نمایشی ست که در آن کارکرد وکاربرد دراماتیک و هنرمندانه مقوله های کارگردانی، بازیگری، طراحی صحنه و لباس، چهره پردازی، موسیقی و نور به بهترین نحو ممکن به اثبات رسیده است. نمایش”گیاهمرد” تا پایان این هفته در تماشاخانه استاد نوری مجموعه حوزه هنری روی صحنه است و نگارنده به شدت تماشای آن را به شما مخاطب گرامی توصیه می کند.
علی روغنگران