دنیا سیاه تر از آن است که تصور می شود
- شناسه خبر: 5053
- تاریخ و زمان ارسال: 11 آذر 1402 ساعت 11:28

در هفته ای که گذشت شاهد اجرای نمایشی تحت عنوان “مغازه خودکشی” به کارگردانی حسین اکبرپور بودیم که در سالن ارجمند مجموعه پردیس تئاتر مستقل روی صحنه رفت. “مغازه خودکشی” تولید پردیس تئاتر مستقل است و بازیگران این نمایش، شاگردان ندا محمدی (همسر کارگردان، بازیگر تئاتر و از مدرسان با سابقه تئاتر مشهد) هستند که پس گذراندن ٣ ترم آموزش بازیگری نزد ایشان در ترم چهارم، حضور روی صحنه را با حسین اکبرپور تجربه می کنند و حاصل آن تا به امروز یکی از پرمخاطب ترین نمایش های سال بوده است. به طوری که در تمام اجراها حتی شاهد یک صندلی خالی هم نبوده ایم. به گفته حسین اکبرپور این نمایش قرار بود سال گذشته روی صحنه برود که با توجه به شرایط سال قبل، اکنون شاهد اجرای آن هستیم. پروسه تمرین کار هم با توجه به تعطیلاتی که پیش آمده بیش از یک سال زمان برده است. نمایش برگرفته از رمانی به همین نام اثر ژان تولی است که با تغییراتی نسبت به اصل اثر، توسط معین رواقی به رشته تحریر درآمده است.
“مغازه خودکشی” جامعهای را نشان میدهد که آنقدر ناامید و افسرده است که حتی کوچکترین مسائل هم باعث خودکشی آنها میشود. جامعهای خالی از امید که تنها راه رستگاری خود را در خودکشی میبیند.
مغازه خودکشی اثری کمدی و تاریک با ماجرایی خاص و لحظهها و نامگذاریهای منحصربهفرد است. مشخص نیست داستان در چه کشوری یا در چه زمانی پیش می رود. در خانواده تواچ، نامها پژواک نام افراد سرشناسی در تاریخ اند. نام میشیما یادآور یوکیو میشیماست؛ نویسنده و شاعر سرشناس ژاپنی که سه بار نامزد جایزه نوبل ادبیات شده بود. او در سال ۱۹۷۰ به روش سنتی هاراگیری خودکشی کرد. نام ونسان پژواک نام ون گوگ است؛ نقاش مشهور هلندی که در سال ۱۸۹۰ به قلب خودش شلیک کرد. نام مرلین یادآور نام مرلین مونرو، بازیگر معروف است که در سال ۱۹۶۲ در ۳۶ سالگی بر اثر مصرف بیش از حد داروهای آرام بخش به خواب ابدی رفت. نام آلن تداعی کننده نام آلن تورینگ ریاضیدان نابغه انگلیسی است. جسد بی جان او را در ژوئن ۱٩۵۴ روی تخت خوابش یافتند. او با سیبی آغشته به سم خودکشی کرده بود.
پدر و مادر خانواده تواچ به کسب و کار خود افتخار میکنند و پشتوانه سالها تجربه در زمینه خودکشی را به دوش میکشند. آنها در مغازه خود به افرادی که قصد خودکشی دارند، خدمات ارائه میدهند. این خانواده حتی به مشتریان خود مشاوره خودکشی هم میدهند و انواع و اقسام روشهای مختلف برای پایان دادن به زندگی فلاکتبارشان را به آنها پیشنهاد میکنند.
هر کدام از اعضای خانواده نقشی در این مغازه دارند. پسربزرگ خانواده، ونسان مشغول اختراعات جدید است که مرگ را برای مردم راحتتر کند و مادر و پدر شدیدا به او افتخار میکنند. دختر خانواده که مرلین نام دارد، بهترین مشاوره ها را به مشتریان مغازه خودکشی ارائه می دهد و تبحر خاصی در فروش دارد. اما فرزند کوچک خانواده به نام آلن نسبت به تمام مردم آن سرزمین متفاوت فکر میکند. آلن بر خلاف جامعه خود، میخندد، شعر می خواند و شاد است. تمام سعی او این است که این حس را به دیگران نیز منتقل کند. پدر و مادر از وجود این فرزند سرخورده هستند و او را باعث کاهش مشتریان و سرافکندگی خود میدانند. آنها آلن را که هم رنگ جماعت نشده است، مدام سرزنش میکنند و از جنبوجوشهای کودکانه برحذر میدارند.
متن “مغازه خودکشی” یک فانتزی سیاهِ تکاندهنده است که حسین اکبرپور با دکور مناسب، گریمهای کارا و بازیهای روان توانسته مقصود خود را به تماشاگر منتقل کند. نیما دانش منوچهری که با وسواس در بازی، نقش پدر خانواده (میشیما) را بر صحنه برده، توانسته نشاندهنده نسلی باشد که بر سنتهای خود پافشاری و شکسته شدن خطوط قرمز توسط آلن را سرزنش میکند. اتفاقی که در جامعه کنونی ما به خوبی دیده میشود و شکاف نسلها در آن مشهود است.
از طرفی در داستان، دختری به نام مرلین وجود دارد که نشاندهنده دو چهره متفاوت است. نقش مرلین را دلارام صفری برعهده دارد و به خوبی توانسته با بیان، بدن و بهکارگیری فرم کمنظیر در اجرا، دو چهره متفاوت از این شخصیت ارائه دهد. مرلین در ابتدای نمایش، با انجام دادن وظیفه اش به بهترین نحو ممکن در مغازه خودکشی مرگ را به مردم تقدیم می کند، اما با حضور مردی به نام ارنست عشق به سراغش می آید، عشقی که البته سرانجام خوشی ندارد و در ادامه مشخص می شود که ارنست یک متجاوز سریالی است، شخصی که تا به حال قربانیان زیادی داشته و هر بار متواری شده است، پدر و مادر و بازرس صنف خودکشی که این را نمی دانند بسیار نگرانند این عشق که بر خلاف جریان موجود و به نوعی تابو شکنی ست به کسب و کارشان آسیب بزند. در شب تولد مرلین دارویی به او می خورانند که بوسه مرگ نام دارد. یعنی بعد از خوردن آن مرلین هر کس را که ببوسد مرگی خاموش در انتظارش است. آلن که دوست دارد این عشق سرانجامی جز مرگ داشته باشد در لحظه آخر دارو را عوض می کند.
همین هم باعث می شود که مرلین قربانی بعدی تعرض های ارنست باشد. سرانجام پدر و مادر روی صندلی معروف دخترِ از دست رفته شان (ورونیکا) با همان سبکی که در نمایش “اتاق ورونیکا” از کارهای قبلی حسین اکبرپور دیده بودیم او را خفه می کنند. اتاق ورونیکا اما تنها نمایشی نبود که رگه هایی از آن را در مغازه خودکشی دیدیم و عنصر تجاوز دلیل دیگریست تا”ما داریم از این خونه می ریم” نمایش پرطرفدار دیگر حسین اکبرپور را به یاد تماشاگر بیاورد و به نوعی اکبرپور امضای خود را ذیل مغازه خودکشی ثبت کند. بازی ساحل زمانیان در نقش لوکراس (مادر خانواده) اما جزو سوپرایزهای نمایش است که در ادامه به آن می پردازیم. آلن هم با بازی بهاندازه علی مسعودی کاملا تاثیرگذار و موفق بود.
حسین اکبرپور با ظرافت تمام توانسته با “مغازه خودکشی” به مخاطب خود نشان دهد که با کوچکترین اتفاقات مثبت میتوان شاد بود. ولی این را هم یادآوری می کند که این شادی خواست همه نیست. اگرچه رمان مغازه خودکشی تلاش میکند به مخاطب خود بفهماند که هر کسی باید از خود شروع کند. وقتی تکتک افراد جامعه امید به زندگی داشته باشند و از کوچکترین لحظات زندگی خود لذت ببرند، دیگر افسردگی و ناامیدی در آن جای نخواهد داشت اما نمایش مغازه خودکشی حسین اکبرپور این واقعیت را هم یادآور می شود که موضوع به این راحتی ها هم نیست. این سیاهی و تلخی و نا امیدی اتفاقی نیست. ماجراها برنامه ریزی شده تر از آن است که بتوان به سادگی حدس زد. در اواسط نمایش با ظهور ناگهانی “بازرس مرگ آوران” متوجه می شویم که ونسان و مرلین فرزندان واقعی خانواده تواچ نیستند و در واقع ژن برتری هستند که برای پیشبرد اهداف در اختیارشان قرار داده شده و این وسط آلن هم یک کودک ناخواسته بوده است. در اواخر داستان حتی معلوم می شود که میشیما، پدر خانواده هم بعد از خودکشی شوهر قبلی لوکراس (مادر خانواده) به مغازه خودکشی آمده یا فرستاده شده و زمانی که لوکراس متوجه می شود با لو رفتن مرگ مرلین و خودکشی ونسان، حقیقت برای آلن مشخص شده و میشیما هم دست به تمرد از دستور و اجرای وظایفش زده. هر دو را مسموم می کند و به کام مرگ می فرستد جوری که انگار خودکشی کرده اند.
درست زمانی که جسم بی جان آلن و میشیما کف مغازه افتاده است، جانشین میشیما که توسط لوکراس سفارش داده شده بود، وارد مغازه خودکشی می شود تا همه چیز از نو شروع شود و این کسب کار مثل گذشته پابرجا بماند. رفتار لوکراس، مخاطب را به یاد جوامع بسته کمونیستی مثل آلمان شرقی سابق می اندازد که شهروندان حتی مکالمات تلفنی همدیگر را شنود می کردند تا کسی به آرمان حزب خیانت نکند. بدون شک پایان بندی حسین اکبرپور نسبت به پایان بندی رمان، واقع گرایانه تر و باور پذیرتر است. چراکه خلاص شدن از این همه سیاهی، پلیدی و خفقانِ سازمان یافته در چنین جامعه ای به تنهایی و با خواست و اراده یک یا چند نفر ممکن نیست.
مغازه خودکشی اما کم خنده روی لب مخاطب نیاورد. شخصیت شیرین و طناز لارنس با بازی بی نقص علی اسفراینی توانست به خوبی میان صحنه های غمبار نمایش و اتفاقات طنزگونه آن تعادل برقرار کند.
مغازه خودکشی نمونه بارز ژانر کمدی تلخ یا کمدی سیاه است. یعنی همزمان که لبخند میزنید میدانید که آن مسئله به ظاهر طنزآمیز، در باطن پر از غم و سیاهی و وحشت است. به عنوان مثال آنجا که میشیما و لوکراس از مرلینِ هیپنوتیزم شده بازجویی می کنند و خروجی تلخی را دریافت می کنند، مخاطب همزمان با اعتراف تلخ مرلین به واکنشهای میشیما می خندد. مخاطب میداند که آن موضوع چقدر ناراحتکننده و تلخ است اما چون نقابی از خنده و کمدی روی آن زده شده، همراه با آن لبخند میزند. شاید همین که موضوع دستمایه شوخی شده است، یعنی میتوان جور دیگری هم به آن نگاه کرد.
در رابطه باطراحی لباس و اجرای گریم و چهره پردازی بازیگران وحتی ریخت شناسی پرسوناژها از رویکردی ترکیبی که آمیزه ای ازنگاه فانتزیک و مایه های کاریکاتوریک است استفاده شده و پرسوناژ ها روی صحنه عملا جلوه های دراماتیک قابل قبولی پیدا کرده اند.
میزانسن ها در دکوری ٣ قسمتی (مغازه، خانه، زیرزمین) با طراحی جلال زنگنه شکل دهی می شوند. حسین اکبرپور درطراحی، شکل دهی و بازی دهی بازیگران و تمثیلی کردن برخی پرسوناژها، توجه زیاد به مبانی بصری و تجسمی و لحاظ کردن عناصر و نشانه های آن ها در اجرا و حتی لباس و چهره پردازیشان و نیز در شیوه بازی غیرهمسان بازیگران بسیارموفق بوده است.
نمایش مغازه خودکشی اجرایی شیوه گرا، سبک و سیاق دار و ساختارمند است که برفرم و داشته های بصری و نمایشی تاکید مضاعف دارد و به گونه ای تئاتر ناب ارزیابی می شود؛ این نمایش، عذاب، رنج و ناامیدی انسان و بیرون ماندن او از دایره زندگی را خیلی خوب به نمایش می گذارد. ضمنا به لحاظ اجرایی به حدی ساختارمند و فرم گراست که همه چیز به صورت نشانه ها و داشته های تأویل پذیر و معنادار درآمده است.
کارکرد وکاربرد هنرمندانه مقوله های کارگردانی، بازیگری، طراحی صحنه و لباس، چهره پردازی، موسیقی و نور در این نمایش به اثبات رسیده است.
نویسنده: علی روغنگران