شلیک به انسانیت
- شناسه خبر: 5857
- تاریخ و زمان ارسال: 21 مرداد 1403 ساعت 10:29
علی روغنگران:
این روزها سالن لطفی پردیس مستقل تئاتر مشهد میزبان نمایشی تحت عنوان «ریبوت» به نویسندگی و کارگردانی امیرحسین آژیر است که هر روز ساعت ۱۸:۴۵ دقیقه روی صحنه می رود. «ریبوت» در لغت به معنی بازراهاندازی یا بازشروع است که در این نمایش منجر به فرصت دوباره می شود.
اگر شما سریال بازی مرکب را دیده باشید قطعا درک بهتری از این نمایش خواهید داشت. به صورت کاملا آشکاری «ریبوت» تمثیلی از جامعه سرمایه داری مدرن است. نظامی که در آن یک رقابت افراطی و بعضا وحشیانه برای بقا به وجود می آید و خوی انسانی را از بین می برد.
در این نمایش حرص و طمع محوریت اصلی داستان را تشکیل میدهد. چهار نفر در یک دوئل به صورت یک به یک شرکت میکنند و برنده میتواند بعد از کشتن حریف به مرحله بعد راه پیدا کند و در پایان یک نفر برنده به عنوان پاداش مبلغ هنگفتی را دریافت خواهد کرد.
این افراد در زندگی شخصیشان با مشکلات متعددی دست و پنجه نرم کرده بودند تا آنجا که به این نتیجه برسند که با مردن چیزی را از دست نمیدهند، اما با برنده شدن میتوانند زندگی جدیدی را آغاز کنند.
در شروع نمایش با مصاحبه هایی به سبک بازجویی، شخصیتهای اصلی داستان به مخاطب معرفی می شوند. شخصیت هایی که البته اسم ندارند تا داستان مربوط به یک کشور یا شهر خاص تلقی نشود. کارگردان با این کار می خواهد بگوید این اتفاق در هر جای این دنیا ممکن است رخ دهد و آنچه بیشتر در انتخاب آدم ها تاثیرگذار است شرایط آنهاست.
شخصیت اول؛ دختری جوان است که پیش از آن در یک فروشگاه شغل پیجری را برعهده داشته است. پیجرها معمولا صدای خوبی دارند که همین باعث می شود گاهی صدایشان در ذهن آدم ها باقی بماند. او پیشتر، با پسر صاحب فروشگاه رابطه عاطفی داشته، پسری که در واقع تراجنسیتی بوده و یک روز صبح زود با مانتویی که خریده بود، خودش را در فروشگاه حلق آویز می کند. اتفاقی که دختر را از لحاظ روحی به هم می ریزد. او به بازجو می گوید: «وقتهایی که اضطراب می گیرم، وقتهایی که خوشحالم یا وقتهایی که برف میاد یا یک اتفاق خوب برام می افته، لواشک خرمالو میخورم» و همین کار را پیش روی بازجو انجام میدهد. نگار حسین زاده نقش پیجر را بازی می کند.
نفر بعد یک پسر جوان است که در یک شرکت ( IT ) مسئول خدمات پس از فروش است، ولی در واقع کار اصلی او هک کردن سیستم افراد است به این صورت که سفارش می گیرد و اطلاعات افراد را می فروشد. ضمن اینکه سیستم مشتری هایی که برخوردشان با او خوب نبوده و به قول خودش طلبکار بوده اند را نیز هک می کند و پس از پیدا کردن عکس یا چت خصوصی از آنها اخاذی می کند. او یک روز به طور اتفاقی از سوی مادرش سفارشی دریافت می کند و با عمل به آن متوجه ارتباط پدرش با زن دیگری می شود ولی موضوع را لو نمی دهد و از هر دو پول دریافت می کند و به قول خودش به پدرش «ریبوت» می دهد تا زندگیش را به حالت قبل برگرداند. این اتفاق هرگز نمی افتد و او سعی دارد نشان دهد که این موضوع در زندگی و احساساتش تاثیری نگذاشته است. نقش هکر را نیما زنده روحیان ایفا می کند.
نفر سوم مرد جوان آرایشگر است. او از اختلال وسواس فکری و رفتاری (OCD) رنج می برد. آنقدر که روزانه وقت زیادی را برای شستن دستهایش در دستشویی سپری می کند تا جایی که جریان آب سرد و گرم را از گام صدایشان تشخیص می دهد. مرد جوان بخاطر دست شستن های دیوانه کننده و رفتارهایش، شغلش را از دست داده و همسرش او راه رها کرده است. در نهایت او تصمیم به خودکشی گرفته اما به قول خودش در آن نیز ناموفق بوده است. در همان صحنه او از بازجو برای برداشتن دستمال از روی میز اجازه می گیرد ولی بازجو چنین اجازه ای به او نمی دهد. این برای تماشاگر قدری عجیب است. نقش آرایشگر را حمید صادقی ایفا می کند.
نفر آخر یک زن باردار است که شرایط او و البته شخصیت قوی و با اراده اش بیش از دیگران تماشاگر را درگیر خود می کند. مخصوصا وقتی که مخاطب متوجه می شود این زن، برنده سال قبل بوده است. او که به تازگی همسرش را به دلیل ابتلا به سرطان از دست داده و دچار افسردگی شده، دلیل اصلی حضورش در این رقابت را به دست آوردن جایزه نقدی برای به دنیا آوردن و بزرگ کردن فرزندش عنوان می کند. توانایی او در حفظ چیزهایی که برایش مهم است در نوع خود جالب است و فقط به بچه ختم نمی شود. مثلا در بازجویی می گوید که هنگام دعوا با شوهرش، اول گلدان مورد علاقه اش را از روی میز برداشته و سپس آن را چپه می کند. بازجو سعی می کند او را از شرکت در ایونت منصرف کند ولی زن باردار مصمم تر از آن است که پا پس بکشد. همین اعتماد به نفس هم باعث می شود مخاطب او را در ذهنش برنده بداند. نقش زن باردار را هستی محمودی ایفا می کند.
قوانین بازی از بلندگو اعلام می شود؛ «توهین کردن به یکدیگر مجاز نیست. هیچکس برای دیگری حق تصمیم گیری ندارد. اگر کسی حالش بد بشود به طرف مقابل هیچ ربطی ندارد. دور اول یک گلوله در اسلحه قرار می گیرد. اگر بعد از شلیک، اتفاقی نیفتاد، دور دوم یک گلوله دیگر و… تا چهار گلوله که البته تا به حال به غیر دو نفر هیچکس به مرحله چهار گلوله ای نرسیده است. انتخاب اینکه چه کسی با چه کسی دوئل کند، سیستمی انجام می شود. تمام اتفاقات برای چند نفر خاصی که سرمایهگذاری کرده اند به صورت آنلاین پخش می شود. این ایونت به سفارش همین افراد تشکیل شدهاست.»
دور اول دوئل با زن باردار و مرد آرایشگر شروع می شود. با فرمان بازجو، اسلحه را فشنگ گذاری می کنند (فقط یک گلوله) مخزن را می چرخانند و نشانه می گیرند.
قطعا درباره «رولت روسی» شنیده اید؛ رولت روسی نام نوعی شرطبندی بر زندگی یا مرگ است که طی آن، شرکتکنندگان یک گلوله در هفت تیر (رُوِلوِر کمری) با ظرفیت پنج یا شش گلوله قرار میدهند و بقیه را خالی میگذارند. سپس خشاب چندین بار چرخانده میشود تا نتوان فهمید گلوله کجاست. بعد لوله هفتتیر را بر روی شقیقه خود میگذارند و ماشه را میکشند. دوئل این نمایش هم شباهت زیادی به رولت روسی دارد (دستکم از لحاظ نوع اسلحه و فشنگ گذاری) چرا که با چرخاندن مخزن اسلحه، گلوله جابجا می شود و احتمال اینکه در دور اول شلیک شود به ۱۶/۶۷ درصد خواهد رسید و البته تفاوت مهم آن این است که فرد مستقیما به سر خودش شلیک نمی کند و این یک دوئل با طرف مقابل است.
با شنیده شدن صدای زنگ، هر دو ماشه را می کشند اما اتفاقی نمی افتد. حالا باید گلوله دوم در سلاح گذاشته شود. همان لحظه آرایشگر می گوید: «این دو نفره. اگر از اسلحه من شلیک بشه دو نفر می میرن» این یک واقعیت است که آدمهایی که خودکشی را انتخاب می کنند معمولا به غیر از خودشان، دل کشتن هیچ آدم دیگری را ندارند. دستکم در جنگها این بارها اتفاق افتاده که سربازی که توان کشتن آدم ها را ندارد به زندگی خود پایان می دهد. این نشان می دهد که دیدگاه امیرحسین آژیر برای خلق کاراکترها به شدت انسانی و روانشناسانه بوده است و او سعی کرده شخصیتهایی را خلق کند که به واقعیت بسیار نزدیکند. آرایشگر درخواست می کند با فرد دیگری دوئل کند ولی انتخاب سیستمی غیر قابل بازگشت است. اجازه انصراف هم به او داده نمی شود. قرار می شود که او از بین پیشنهادات چهار سرمایه داری که دوئل را به صورت آنلاین تماشا می کنند یکی را انتخاب کند. برای اولین بار بازجو (با بازی دنیا رحیمیان) از بین ردیف اول تماشاگران روی صحنه می آید و رو به تماشاگران می ایستد و از یکی از آنها می خواهد که شماره ای را انتخاب کند. شماره ۳، این انتخاب بیش از پیش باعث می شود تا تماشاگر حس کند که در متن بازی حضور دارد و خودش را به جای شخصیتها بگذارد و به این فکر کند که اگر او بود چه می کرد؟ بدون شک این جزو طراحی های حساب شده کارگردان بوده که نتیجه هم می دهد.
پیشنهاد شماره ۳ این است که آرایشگر نفس خود را حبس کند آن هم به مدت دو دقیقه. او برای اینکار دستش را روی بینی اش می گذارد که با مخالفت بازجو مواجه می شود چراکه به اعتقاد او ممکن است هوا دزدی شود. پس به پیشنهاد بازجو یک دستمال بر می دارد (از همان دستمال های روی میز که پیشتر به او اجازه نداده بودند بردارد) آن را جلوی بینی اش می گذارد و بعد از چند لحظه به آرامی بر زمین می افتد و موزیک اوج می گیرد. گاز اعصاب نوویچوک؛ یک گاز به شدت سمی است که در دهه هفتاد میلادی توسط روسها ساخته شد و اگر به یاد داشته باشید دو سال پیش پوتین با همین گاز؛ الکسی ناوانلی، مخالف سرسخت خود را مسموم کرد. وجود نوویچوک مایع در دستمال، باعث مرگ آرایشگر شد. استفاده مجدد از سلاح روسی باعث شد شخصا به این فکر کنم که امیر حسین آژیر گرایش خاصی به داستانهای جنایی و جاسوسی روسی دارد.
پیشنهاد نفر سوم در واقع استنشاق گاز نوویچوک بود که با نوعی تقلب به آرایشگر داده شد. هر چند که او هم تقلب کرده بود، چراکه اگر به آن زودی و یواشکی نفس نمی کشید شاید زنده می ماند.
دوئل دوم بین پیجر و هکر انجام می گیرد. شلیک اول بی ثمر است و پیجر بعد از آن داد می زند و لواشک خرمالو می خورد.
شلیک دوم هم بدون هیچ اتفاقی انجام می شود. هکر که سه روز قبل از خودکشی پسر صاحب فروشگاه، از آن جا خرید کرده بود، صدای پیجر را می شناسد و با سوالهای پیاپی او را بهم می ریزد. حالا معلوم می شود که پیجر با انتشار عکس حلق آویز شده آن پسر در اینستاگرام باعث تعطیلی فروشگاه شده بود و… سوال آخر هکر قبل از کشیدن ماشه: «دوستش داشتی؟» پیجر جواب نمی دهد و صدای شلیک… انگار من تماشاگر هم ترجیح می دادم که فرد عاشق پیشه داستان کسی را نکشد و پاک از دنیا برود. شاید این موضوع برای کارگردان هم صدق می کرده.
حالا باید زن باردار و هکر با دوئل خود به این ایونت پایان دهند. مطمئنم که تقریبا همه تماشاگران در آن لحظه دلشان می خواست که زن باردار زنده بماند و برنده آن جایزه هنگفت شود.
هکر: «اگه همزمان با هم شلیک کنیم و جفتمون بمیریم چی میشه؟ »
بازجو: «همچین اتفاقی نمیفته»
حالا بازجو یک پیشنهاد تازه می دهد: «به عنوان کسانی که تا اینجا زنده موندین براتون یک امتیاز قائل می شم؛ اینکه فقط یه دور بازی کنین و اگر هر دو زنده موندین پول رو بین خودتون تقسیم کنین»
زن باردار موافق پیشنهاد است و هکر مخالف، پس شروع به صحبت می کنند.
هکر: «بچه ات دختره یا پسر؟ باباش کجاست؟ پول رو برای چی میخوای؟» انگار مثل دور قبل سعی دارد ذهن حریف را بهم بریزد.
هکر: «می تونی تضمین بدی وقتی به دنیا اومد کسی رو نمیکشه یا… اگه نمی تونی تضمین بدی پس گوه میخوری به دنیا بیاریش… بچه ات رو سقط می کنی؟ … پس من قبل شروع این دور یه لگد به شکمت می زنم… »
از آنجا که در قوانین بازی توهین ممنوع بود طبق توافقنامه زن باردار می تواند هکر را مجبور به انجام کاری کند. پس عینکش را می گیرد تا هدف گیری برایش سخت شود. فشنگ گذاری، هدف گیری و … ناگهان زن باردار از درد روی زمین می نشیند. دلیلش انقباض رحم است. بازجو پشت سرهم می گوید که او باید بلند شود و حالا اوست که مجبور است کاری را انجام دهد. پس به پیشنهاد هکر چراغها خاموش می شود تا در تاریکی دوئل کنند. صدای زنگ، صدای شلیک و… هکر حذف می شود و تماشاگر گمان می کند پایان بازی برایش شیرین است. اما حالا نوبت زن باردار است تا روی واقعی اش را نشان دهد و نهایت حرص و طمع را به نمایش بگذارد. همینطور نهایت بی رحمی، قصاوت و سنگدلی را… شاید آخرین شلیک قرار است شلیک به انسانیت باشد.
نمایش «ریبوت» از لحاظ اجرا، دارای ویژگی های تامل برانگیز، هوشمندانه و هنرمندانه فراوانی است؛ اجرای نمایش در یک سالن کوچک ۵۰ نفری باعث شده تا تماشاگر با ارتباط نفس به نفس با بازیگران بیشتر خود را در متن نمایش تصور کند. کارگردان اساس اجرا را به شیوه ای هنرمندانه بر طراحی گذاشته است و تماشاگران طی اجرای نمایش پی می برند که برای پرسوناژها، میزانسن ها، نور، موسیقی، لباس و چهره پردازی هم طراحی های شاخصی وجود دارد.
بازی بسیار هنرمندانه و شیوه مند همه بازیگران از جمله بازی بسیار شاخص، دشوار و هنرمندانه «هستی محمودی» که نقش زن باردار را ایفا می نماید، به دلیل استفاده کامل از همه قابلیت ها و حالات و حرکات اعضای بدن و چهره، واقعا ستودنی، هنرمندانه ومثال زدنی است. طراحی و اجرای گریم و چهره پردازی خوب باعث شده تا پرسوناژ ها روی صحنه عملا جلوه های دراماتیک قابل قبولی پیدا کنند.
شاکله و مضمون حضور هر پرسوناژی در ارتباط با پرسوناژ مقابل به طور متناقض و پارادوکسیکالی تقابل گرایانه و همزمان دگر گریزانه نشان می دهد و این کاملا با مضمون و موقعیت پرسوناژهای خاص این نمایش تناسب و هماهنگی دارد. امیرحسین آژیر درطراحی، شکل دهی و بازی دهی بازیگران، تمثیلی کردن برخی پرسوناژها، توجه زیاد به مبانی بصری و تجسمی و لحاظ کردن عناصر و نشانه های آن ها در اجرا و حتی لباس و چهره پردازیشان و نیز در شیوه بازی غیرهمسان بازیگران بسیارموفق است. در رابطه با تمثیلی شدن پرسوناژها باید گفت که اساسا در همه پرسوناژ ها گونه ای از تمثیل وارگی وجود دارد که در پرسوناژ اصلی (زن باردار) این خصوصیت بیشتر است.
طراحی لباس عملا به شکل گیری بیرونی وظاهری پرسوناژ ها بسیار کمک کرده و حتی تا حدی آنها را تاویل آمیز نموده است.
نمایش از لحاظ ژانر به سبب پوچی و بیهودگی حاکم بر روابط و استحاله درونی انسان ها، تا اندازه ای ابزورد و در کل با نشان دادن دغدغه های تلخ و تنگناهای روحی روانی طاقت فرسا وعذاب آور، تا سرحد تراژدی پیش می رود و با هر با کشیدن ماشه کاملتر می شود و نهایتا یک «تراژدی اجتماعی» است. دراین اجرا کاربری ژست و حرکات شکیل، به زیبایی و مفهوم زایی نمایش بسیار کمک کرده است.
نمایش «ریبوت» اجرایی شیوه گرا، سبک و سیاق دار و ساختارمند است، که برفرم و داشته های بصری و نمایشی تاکید مضاعف دارد. این نمایش، عذاب، رنج، کابوس زدگی، تنهایی انسان و بیرون ماندن او از دایره زندگی را خیلی خوب به نمایش می گذارد و تا حد انسان چیست؟ چه می تواند باشد؟ و چه نمی تواند باشد، پیش می رود. کارکرد وکاربرد دراماتیک و هنرمندانه مقوله های کارگردانی، بازیگری، طراحی صحنه و لباس، چهره پردازی، موسیقی و نور در این نمایش به اثبات رسیده است.
«ریبوت» اثری قابل تامل است که ارزش چند بار دیدن را دارد. لذا تماشای آن برای تئاتر دوستان در شبهای باقیمانده به شدت توصیه می شود.