فراتر از فیلمنامه
- شناسه خبر: 4241
- تاریخ و زمان ارسال: 20 خرداد 1402 ساعت 0:11

چند روز پیش به سنت سالهای گذشته رسانهها باردیگر سراغ بهروز افخمی رفتند تا درباره سرنوشت «فرزند صبح» از او بپرسند و او اعلام کرد این فیلم به دلایلی به اکران در نیمه خرداد امسال نرسید اما حتما در مهرماه و همزمان با سالروز ولادت امام خمینی(ره) روانه پرده سینماها میشود! اگر این اتفاق رخ بدهد میتوانیم بگوییم پرونده یکی از کشدارترین و پرحاشیهترین تولیدات سینمای ایران بالاخره بعد از ۱۹ سال بسته خواهد شد! اما بخشی از حواشی این فیلم مربوط به اختلافات بهوجود آمده میان بهروز افخمی در مقام کارگردان و محمدرضا شرفالدین در مقام تهیهکننده بود و همین نکته بهانهای شد تا به بازخوانی اختلافات و حاشیههای مشابه در پروژههای سینمایی بپردازیم. اختلافاتی که گاه تا تعطیلی کامل یک پروژه هم پیش رفتهاند و گاه زمینهساز اتفاقاتی عجیب و غریب از جنس تلافی و تسویهحساب شدهاند!
موج مرده/ ۱۳۷۹
درباره کارگردان
ابراهیم حاتمیکیا که نیازی به معرفی ندارد اما این فیلمساز در پشت دوربین ویژگی خاصی دارد که شاید یادآوری آن به کار پرونده حاضر بیاید. آقا ابراهیم بهرغم فضای شاعرانه و احساسی جاری در اغلب آثارش، در پشت دوربین فردی بهشدت جدی است و معروف است که اخلاقیات ویژهاش را هر کسی هم نمیتواند بپذیرد. با اینهمه اما آنقدر حرفهای و کاربلد هست که برای آنچه فکر میکند درست است، بجنگد و ابایی هم ندارد که اعتراضات گاهبهگاه خود را حتی از تریبون جشنواره فیلم فجر و در حالیکه سیمرغ در دست دارد بیان کند! اکثر فیلمهای حاتمیکیا فرآیند تولید و پخش پرحاشیهای داشتهاند و این برای یکی از شاخصترین فیلمسازان سینمای بعد از انقلاب موردی عجیب است!
درباره فیلم و حواشی
فیلم سینمایی «موج مرده» را حاتمیکیا بعد از دو فیلم مهم کارنامه خود یعنی «آژانس شیشهای» و «روبان قرمز» نوشت و کارگردانی کرد تا از نگاه برخی ناظران، سهگانه خود با موضوع تقابل آدمهای جنگ با شرایط پس از جنگ را تکمیل کرده باشد. «موج مرده» از نظر حال و هوای داستان چیزی در میانه «آژانس شیشهای» و «روبان قرمز» بود؛ نه بهاندازه اولی واقعگرا بود و نه بهاندازه دومی نمادین. با اینهمه اما حضور یک سردار سپاه در محور داستان، فیلم را با حاشیههای عجیب و غریبی همراه کرد. فیلم در دوره نوزدهم جشنواره فجر بهرغم اعلام قبلی از جدول اکران بیرون کشیده شد و همزمان حاتمیکیا با کیسهای پر از نگاتیوهای بریده به میان اصحاب رسانه آمد. او اعلام کرد اینها صحنههای سانسورشده فیلمش هستند و این اتفاق را هم به گردن تهیهکننده فیلم انداخت! همین حواشی هم سبب شد که مجید رجبیمعمار در مقام تهیهکننده مسئول اصلی توقیف این فیلم شناخته شود!
درباره تهیهکننده
مجید رجبیمعمار آن روزها مدیرعاملی بنیاد روایت را برعهده داشت و بهدلیل سرمایهگذاری این بنیاد بر روی فیلم حاتمیکیا نامش بهعنوان تهیهکننده پای «موج مرده» ثبت شده بود. «موج مرده» اما گویی تند و تیزتر از آن بود که مسئولان وقت بنیاد روایت بتوانند پای آن بایستند. به همین دلیل هم وقتی فیلم بعد از جشنواره و بهصورت محدود برای برخی مسئولان و نمایندگان مجلس به نمایش درآمد، رجبیمعمار به استناد واکنشها اعلام کرد هیچ برنامهای برای اکران این فیلم ندارند! بعدها احمدرضا درویش بهعنوان یکی از فیلمسازانی که علاقه ویژهای به حاتمیکیا دارد پادرمیانی کرد و با خرید حقوحقوق فیلم از بنیاد روایت شرایطی را فراهم آورد تا فیلم در تابستان سال ۸۰ روی پرده سینماها برود؛ البته با ممیزی زیاد!
قاتل اهلی/ ۱۳۹۵
درباره کارگردان
کارگردانی بالغبر ۳۰ فیلم سینمایی طی ۶ دهه حضور مستمر و تأثیرگذار در سینمای ایران مسعود کیمیایی را به جایگاه رفیعی رسانده است که حتی حاشیههای آثارش هم گاهی میتواند اهمیتی بیش از متن دیگر آثار پیدا کند! به همین دلیل هم هرازگاهی که برای ساخت فیلم تازهای دورخیز میکند، اتفاقات مربوط به آن بهصورت ویژه زیر ذرهبین رسانهها قرار میگیرد. کیمیایی همین دو سال پیش «خائنکشی» را در جشنواره فجر رونمایی کرد که هنوز فرصت اکران عمومی پیدا نکرده است. با اینهمه اما میتوان فیلم «قاتل اهلی» را یکی از پرحاشیهترین آثار این فیلمساز دانست، فیلمی که پولاد کیمیایی فرزند این فیلمساز در آن نقش محوری داشت و دامنه آن به جشنواره فجر هم کشید.
درباره فیلم و حواشی
«قاتل اهلی» را از منظر قصه میتوان در دسته فیلمهای جسور و معترض کیمیایی جای داد، هر چند خروجیاش اینگونه نبود! فیلم قرار بود با محور قرار دادن یک قهرمان «یقه سفید»، روایتی بیپرده از شبکه فساد در میان دستگاههای دولتی و ارباب قدرت را بهتصویر درآورد. پرویز پرستویی در اولین همکاری با کیمیایی نقش اصلی این فیلم را ایفا کرد و ویژگی دیگر این فیلم هم این بود که کیمیایی، پس از سالها که همواره خودش تهیهکنندگی آثارش را برعهده داشت، اینبار به حضور منصور لشگریقوچانی در مقام تهیهکننده تن داد! روند تولید هم حاشیههایی داشت اما حاشیه اصلی مربوط به فرآیند پستولید و مشخصا تدوین نهایی فیلم بود. میزان حضور کاراکتر خواننده جوانی که پولاد کیمیایی نقشش را در فیلم ایفا میکرد، تبدیل به محل اختلاف تهیهکننده و کارگردان شد. مسعود کیمیایی در مراحل پستولید تصمیم گرفت چند سکانس با نقشآفرینی پولاد را به فیلمنامه اولیه اضافه کند و این درخواستی بود که با مخالفت تهیهکننده مواجه شد.
درباره تهیهکننده
منصور لشگریقوچانی هرچند در زمان همکاری با مسعود کیمیایی چهرهای ناشناخته در سینما نبود اما بهصورت رسمی تنها در دو فیلم سینمایی «عصر یخبندان» و «هفتماهگی» اسمش بهعنوان تهیهکننده یک پروژه درج شده بود و میتوان «قاتل اهلی» را سومین فیلم سینمایی او دانست و جالب اینکه بعد از این فیلم هم دیگر تهیهکنندگی فیلم دیگری را نپذیرفته است. جنجال و کشمکش میان لشگریقوچانی و کیمیایی به نشست رسانهای فیلم در جشنواره فجر کشیده شد. جایی که پولاد کیمیایی هم در مقام معترض علیه تهیهکننده فیلم موضع گرفت! کارگردان و تهیهکننده اما بهرغم اظهارنظرهای تند علیه یکدیگر در فضای جشنواره، سرانجام برسر یک نسخه مشترک به توافق رسیدند که همان هم در اکران عمومی روی پرده رفت و شکست خورد!
لبه پرتگاه/ ۱۳۸۶
درباره کارگردان
بهرام بیضایی از همان گامهای اولیه فیلمسازیاش در سالهای بعد از انقلاب همواره با چالش و حاشیه مواجه بوده و یکی از شاخصترین فیلمسازان نسل اولی محسوب میشود که چندین بار طعم توقیف را در همان دهه ۶۰ تجربه کرد. او اما فراتر از این ویژگی، همواره کارگردانی صریح و در عین حال مهم در سینمای ایران بوده است. بیضایی ۶ سال بعد از یکی از موفقترین و ماندگارترین آثار کارنامهاش یعنی «سگکشی» بود که سراغ فیلمنامه «لبه پرتگاه» رفت. فیلمی که در فرآیند پیشتولیدش خبرهای متنوعی درباره تعدد حضور بازیگران مطرح در آن منتشر شده بود اما بهناگاه تعطیل شد!
درباره فیلم و حواشی
فیلم «لبه پرتگاه» هیچگاه به تولید نرسید. فیلم بنابر اخباری که در فرآیند تولید آن مخابره میشد، میتوانست تبدیل به یکی از پرستارهترین و احتمالا گرانترین فیلمهای کارنامه بهرام بیضایی در دوران فیلمسازیاش در ایران تبدیل شود. اساسا حضور حمید اعتباریان در مقام تهیهکننده این پروژه احتمالا بیارتباط با وجوه سنگین مالی پروژه نبوده و این تهیهکننده از معدود چهرههایی بود که میتواند سرمایه لازم برای چنین تجربهای را فراهم بیاورد. بهخصوص که همراهی او با کارگردان شاخصی همچون بهرام بیضایی هم برایش اعتبار و امتیاز ویژهای محسوب میشد. حامد بهداد یکی از بازیگرانی بود که نامش در ترکیب بازیگران فیلم اعلام شد اما بعد از چند هفته به دلایلی که مشخص نشد، از حضور در این پروژه انصراف داد. بعدها حتی خبر رسید که ۲۸ بازیگر با این پروژه جنجالی بیضایی قرارداد همکاری امضا کردهاند و عجیب اینکه تنها چند روز بعد از رسانهای شدن این خبر بود که دفتر حمید اعتباریان اعلام کرد تولید این پروژه بهطور کامل متوقف شده است!
درباره تهیهکننده
در میانه دهه ۸۰ حمید اعتباریان از تهیهکنندگانی بود که به تولید فیلمهای پرهزینه معروف بود و یکی از سرمایهداران در فضای تولید سینمای ایران بهحساب میآمد. او که تهیهکنندگی سینما را با فیلم «شام عروسی» آغاز کرده بود و در همکاری با فریدون جیرانی دو قسمت از سهگانه «ستارهها» را هم تهیهکرده بود، زمانی در کنار بهرام بیضایی قرار گرفت که بهشدت نیاز به اعتبار سینمایی او داشت. گویا اصرار اعتباریان برای حضور محمدرضا گلزار در «لبه پرتگاه» و مخالفت بیضایی اصلیترین عامل تعطیلی این پروژه بود. بیضایی اما سکوت نکرد و در اقدامی معنادار فیلم «وقتی همه خوابیم» را ساخت که روایتی کنایی از تجربه ناتمامش در این فیلم بود، آنهم با حضور تهیهکنندهای که گریمی مشابه اعتباریان داشت!
فرزند صبح/ ۱۳۸۸
درباره کارگردان
خودش هنوز هم مدعی است که «فرزند صبح» بهترین فیلم کارنامهاش محسوب میشود. گزارهای که حتی علاقهمندان به فیلمهایی همچون «عروس» و «شوکران» هم چندان به آن باورمند نیستند و فیلم را واجد ایراداتی اساسی چه در فیلمنامه و چه در اجرا میدانند اما خب یک چیز را نمیتوان کتمان کرد و آن اینکه «فرزند صبح» طولانیترین پروژه در کارنامه افخمی بوده است، فیلمی که کارگردان برای بهرهگیری از همان بازیگر کودک فیلم برای سکانسهای مربوط به نوجوانیاش، صبر کرد تا همان بازیگر بزرگ شود و مطابق سناش در فیلمنامه مقابل دوربین حاضر شود! این انتخاب هم تنها از کارگردانی با مختصات بهروز افخمی بر میآید که گویی هیچ عجلهای برای اتمام پروژههایش در موعد مقرر ندارد!
درباره فیلم و حواشی
هر ساله و همزمان با نیمه خرداد، یکی از سوژههای ثابت رسانههای رسمی پیگیری سرنوشت فیلم «فرزند صبح» بهعنوان یکی از جدیترین تلاشهای سینمای ایران برای ادای دین به امام خمینی(ره) است. پروژهای که وقتی در سال ۸۹ و در جریان جشنواره فیلم فجر روی پرده رفت، بهروز افخمی در مقام کارگردانش در سالن اصحاب رسانه حضور پیدا کرد و پابهپای آنها به فیلم روی پرده خندید و تشویق کرد! این کنش اعتراضی افخمی هم یک دلیل مشخص داشت و آن اینکه او معتقد بود فیلمی که از سوی جشنواره فیلم فجر پذیرفته شده است، زیر نظر کارگردان تدوین نشده و صرفا تعدادی راش است که توسط تهیهکننده بههم چسبیده است! افخمی که پیش از جشنواره هم تلاش کرده بود با نامهنگاری با دبیر جشنواره جلوی اکران فیلم را بگیرد، بعد از نمایش فیلم اعلام کرد این فیلم، فیلم او نیست و نیاز به تدوین اساسی دارد؛ اتفاقی که سالها بعد رخ داد و رونمایی از نسخه موردنظر افخمی ثابت کرد، حق با او بود!
درباره تهیهکننده
فیلم «فرزند صبح» محصول موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره) محسوب میشود اما محمدرضا شرفالدین تهیهکننده باسابقه سینما، تهیهکنندگی این فیلم را برعهده داشت و زمانی که از میزان صبر افخمی و کندی پیشرفت تولید فیلم به ستوه آمد، خودش دست به کار شد و با تدوینگری غیر از تدوینگر موردنظر افخمی، سروته فیلم را هم آورد و نسخهای از فیلم را راهی جشنواره فجر کرد، نسخهای که جز اعتراض و تمسخر مخاطبان، هیچ آوردهای برای این پروژه به همراه نداشت. شرفالدین البته بعدها ناگزیر به تن دادن به خواست افخمی شد و از موضع خود عقب نشست. تا چند ماه دیگر نسخه نهایی این فیلم که بهروز افخمی با سلیقه خود آن را بازتدوین کرده است، روی پرده سینماها میرود.
عطش/ ۱۳۸۱
درباره کارگردان
در سالهای ابتدای دهه ۸۰ قاسم جعفری یکی از کارگردانان خوشنام در عرصه سریالسازی بهحساب میآمد و بهواسطه کارگردانی سریال «خط قرمز» در کانون توجه رسانهها قرار داشت. به پشتوانه همین اعتبار هم بود که تیم حسین فرحبخش و عبدالله علیخانی در راستای پروژههای معروف شرکت پویافیلم در آن سالها، سراغ این کارگردان رفتند تا فیلم «عطش» را با ترکیبی وسوسهکننده از بازیگران کارگردانی کند. قاسم جعفری هم پای کار آمد اما در فرآیند پیشتولید و احتمالا بهواسطه آنچه جعفری، دخالتهای فرحبخش در تولید میدانست، از این پروژه کنارهگیری کرد. قاسم جعفری البته هیچگاه درباره این اختلاف موضعگیری رسانهای نکرد و ترجیح داد ادامه فعالیت خود در تلویزیون را ادامه دهد. او ۵ سال بعد با «مجنون لیلی» به سینما بازگشت.
درباره فیلم و حواشی
یکی از فرمولهای محبوب شرکت فیلمسازی پویافیلم که اتفاقا در دهه ۸۰ فرمول موفقی هم به حساب میآمد و گیشه خوبی داشت، تلاش برای دوبارهسازی و حتی کپیبرداری از فیلمهای قبل از انقلاب و روایت نعلبهنعل همان قصهها در قالبی متناسب با چارچوبهای ممیزی سینمای پس از انقلاب بود. «عطش» هم در واقع یکی از همین فیلمنامهها بود که بهصورت کامل از فیلم «خداحافظ رفیق» ساخته امیر نادری کپی شده بود. فیلم در ابتدا «خواب برفی» نام داشت و بازیگران مطرحی همچون فریبرز عربنیا، بهرام رادان، شهرام حقیقتدوست و شبنم قلیخانی در آن ایفای نقش میکردند، داستان فیلم هم درباره یک سرقت گروهی بود که اعضای گروه بعد از سرقت شروع به دور زدن یکدیگر میکردند و در این مسیر یک به یک قربانی میشدند. درباره دلیل اصلی اختلاف میان قاسم جعفری و حسین فرحبخش بهعنوان یکی از تهیهکنندگان فیلم نمیتوان حکم قطعی داد اما باتوجه به سابقه هر دو نفر میتوان گمانهزنیهایی را درباره جنس تعامل فرحبخش در مقام تهیهکننده با گروه تولید، در نظر آورد.
درباره تهیهکننده
هرچند نام تهیهکننده فیلم «عطش» در زمان اکران عبدالله علیخانی درج شد اما علیخانی و فرحبخش سالها در کنار یکدیگر فعالیت میکردند و در این پروژه هم قرار بر همین همکاری مشترک بود. با این حال زمانیکه قاسم جعفری از کار کنارهگیری کرد، حسین فرحبخش ترجیح داد کم نیاورد و خودش بر کرسی کارگردانی فیلم تکیه زد. اینگونه بود که هم نام فیلم تغییر کرد و هم «عطش» با امضای فرحبخش در مقام کارگردان به اکران رسید. این تهیهکننده بعدها وقتی درباره حواشی تولید این فیلم از سوی اصحاب رسانه مورد سوال قرار گرفت، در اظهارنظری عجیب گفت اساسا فردی بهنام قاسم جعفری را نمیشناسد! او بعد از این فیلم بود که خیلی جدیتر در ادامه فعالیتش، کارگردانی را هم دنبال کرد.
کارناوال مرگ/ ۱۳۸۷
درباره کارگردان
رضا اعظمیان که از اواخر دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰ با فیلمسازی کوتاه وارد عرصه کارگردانی شده بود، در نیمه نخست دهه ۸۰ بود که ردای کارگردانی سینما به تن کرد و با فیلم دفاع مقدسی «مرزی برای زندگی» وارد سینمای بلند شد. او کارگردان چندان شناختهشدهای نبود که تصمیم به کارگردانی فیلم سینمایی «کارناوال مرگ» گرفت. فرامرز قریبیان، بهرام رادان، الناز شاکردوست و لیلا زارع از بازیگران مطرحی بودند که به این پروژه پیوستند و این فرصت درخشانی برای اعظمیان بود که با ساخت یک فیلم اجتماعی تأثیرگذار، جایگاه خود را در سینمای ایران تثبیت کند. اتفاقی که حواشی این پروژه مانع از تحقق آن شد. اعظمیان بعدها فیلم دفاع مقدسی «دلتنگیهای عاشقانه» را ساخت که یک شکست تمامعیار بود.
درباره فیلم و حواشی
داستان «کارناوال مرگ» درباره زندگی یک آدم مخترع و نخبه بود که همسر باردار خود را بهواسطه سرعت بیش از حد ماشینها و بیمبالاتیهای مرسوم در کاروانهای شادی عروسی در خیابانهای شهر از دست میدهد. این اتفاق باعث ایجاد حس انتقامجویی در او میشود و او را تبدیل به هیولایی میکند که تصمیم به انتقام از همه عروس و دامادهای سطح شهر میگیرد. فیلم با همین ایده میتوانست تبدیل به اثری درخشان و تأثیرگذار شود اما ضعف مفرط فیلمنامه، کارگردانی و حتی بازیها آن را تبدیل به یک پروژه هدرشده کرد! این فیلم در واقع سفارش جشنواره فیلم «پلیس» به حبیبالله کاسهساز در مقام تهیهکننده بود اما روند کند تولید فیلم که مشخصا به عملکرد کارگردان ارتباط پیدا میکرد، باعث شد فیلم در موعد مقرر به اتمام نرسد و امکان رونمایی در جشنواره پلیس آن سال را هم از دست بدهد! بالا رفت هزینه تولید به دلیل طولانی شدن روند کار هم باعث شد ناجا از ادامه حمایت از تولید فیلم منصرف شود.
درباره تهیهکننده
مرحوم حبیبالله کاسهساز در آن سالها از چهرههای شناختهشده در عرصه تهیهکنندگی بود و از «مزرعه پدری» رسول ملاقلیپور تا «اخراجیها» مسعود دهنمکی را در کارنامه خود داشت. به همین پشتوانه هم زمانی که مسئولان جشنواره پلیس تصمیم به سفارش چند پروژه گرفتند، یکی را هم به کاسهساز واگذار کردند. تولید «کارناوال مرگ» در پی اختلاف میان اعظمیان و کاسهساز برای دو سال متوقف ماند اما بعد از آن کاسهساز تصمیم گرفت خودش صحنههای باقیمانده را کارگردانی کند. نیاز به ذکر نیست که کیفیت خروجی اصلا قابل دفاع نبود و فیلم تبدیل به محصولی دوپاره شد که بخشهایی را اعظمیان و بخشیهایی را کاسهساز کارگردانی کرده بودند؛ تنها تشابه این دو بخش هم فقدان حداقل استانداردهای کارگردانی یک فیلم بود!
سنپطرزبورگ/ ۱۳۸۹
درباره کارگردان
در بازخوانی حواشی فیلم «فرزند صبح» اشاره کردیم که بهروز افخمی اساسا از آن فیلمسازانی است که خیلی سرفرصت و باحوصله کارهایش را پیش میبرد و این ویژگی که معمولا به کش آمدن پروسه تولید میانجامد خیلی باب طبع تهیهکنندگان نیست. طولانیتر شدن پروسه تولید هر فیلم به ازای هر روز، بار مالی مضاعفی را به یک پروژه تحمیل میکند که خب طبیعی است تهیهکننده به راحتی با آن کنار نیاید! افخمی زمانی سراغ ساخت فیلم «سنپطرزبورگ» رفت که هنوز فیلم کمدی نساخته بود و این فیلم میتوانست حکم سنگ محکی برای سنجش توانایی او در خلق موقعیتهای بامزه در مقام کارگردان باشد که اتفاقا نتیجه مطلوبی هم برای او به همراه داشت؛ البته اگر از حاشیهها چشمپوشی کنیم!
درباره فیلم و حواشی
«سنپطرزبورگ» یکی از موفقترین کمدیهای سینمایی نه فقط در کارنامه بهروز افخمی که در سینمای پس از انقلاب است. فیلمی که فیلمنامه آن را پیمان قاسمخانی نوشت و خودش در کنار محسن تنابنده ایفاگر دو نقش اصلی آن شدند. بخش عمدهای از جذابیت این فیلم هم بر دوش خلاقیت این دو بازیگر در خلق موقعیتهای خندهدار بود. حواشی تولید این پروژه زمانی کلید خورد که بهروز افخمی برای ساخت فیلم «بلک نویز» راهی خارج از کشور شد و از پسرش آیدین خواست که بر تدوین فیلم «سنپطرزبورگ» در غیاب او نظارت کند. حمید اعتباریان در مقام تهیهکننده فیلم اما تصمیم گرفت در همان روزهای غیبت افخمی سراغ افسانه مهاجر برود و از او بخواهد که بهسرعت فیلم را تدوین و نهایی کند تا فیلم راهی پرده سینماها شود. انتشار این خبر اما با واکنش تند افخمی مواجه شد و از همان راه دور با نگارش نامهای خطاب به خانه سینما از این نهاد صنفی درخواست کرد جلوی اکران فیلم را بگیرند.
درباره تهیهکننده
حمید اعتباریان تازه چند سالی بود که از حواشی همکاری ناتمامش با بهرام بیضایی در «لبه پرتگاه» فارغ شده بود که اینبار با یکی دیگر از کارگردانان شناختهشده سینما وارد چالش شد! از این منظر اعتباریان در زمینه جنجالسازی و اختلاف با کارگردان، جزو رکوردداران در میان تهیهکنندگان است! «سنپطرزبورگ» اما با تمام حواشی بالاخره اکران شد و آنقدر بازخورد مثبت از مخاطبان و منتقدان گرفت که بخش عمدهای از حاشیهها رنگ باخت. بعدها زمزمه ساخت قسمت دوم این فیلم هم مطرح شد اما اعتباریان اعلام کرد قسمت دوم را با سامان مقدم میسازد! سالها بعد افخمی هم در کنایه به افزایش دستمزد نجومی بازیگران اصلی فیلم، گفت حاضر نیست کارگردانی کاری را قبول کند که دستمزد بازیگرانش از او در مقام کارگردان بیشتر باشد!
چرا گریه نمیکنی؟/ ۱۴۰۱
درباره کارگردان
علیرضا معتمدی پیشتر بهعنوان نویسنده و تا حدودی بازیگر در میان اهالی سینما شناخته میشد اما زمانی تبدیل به چهرهای جذاب برای فیلمبازها شد که اولین فیلمش یعنی «رضا» را کارگردانی کرد. فیلمی بهشدت ساده اما بههمان اندازه گرم و گیرا که برگبرنده اصلیاش هم فیلمنامهای سرشار از موقعیتهای بکر و جذاب بود. معتمدی با همین پشتوانه برای ساخت فیلم دوم خود دورخیز کرد و وقتی «چرا گریه نمیکنی؟» در یکی از عجیب و غریبترین دورههای جشنواره فیلم فجر رونمایی شد، بسیاری آن را یکی از جذابترین و متفاوتترین آثار دوره چهل و یکم این رویداد توصیف کردند. معتمدی اما گویی خودش تمایل چندانی به حضور این فیلم در جشنواره فجر نداشت و این نقطه اصلی اختلاف او با تهیهکننده شد!
درباره فیلم و حواشی
«چرا گریه نمیکنی؟» مانند فیلم قبلی علیرضا معتمدی کاملا متکیبر فیلمنامه جذاب و هنر بازیگران است. اینبار هم معتمدی نقش اصلی را خودش ایفا کرده و بازیگران توانمند دیگری چون مانی حقیقی، هانیه توسلی، باران کوثری، علی مصفا و فرشته حسینی هم در کنار او نقشآفرینی کردهاند.
نام فیلم ارجاع مستقیمی به ایده محوری آن دارد؛ ایده مردی که توانایی گریه کردن را از دست داده است! چند روز مانده به جشنواره فیلم فجر تیم بازیگران نامهای را برای تحریم جشنواره امضا کردند اما تهیهکننده در مصاحبهای اعلام کرد آنها پولشان را گرفتهاند و حقی در این زمینه ندارند و فرم حضور فیلم در جشنواره اینگونه تکمیل شد. کار اما جایی پیچیده شد که تهیهکننده در مصاحبهای از رضایت و حتی پیگیری کارگردان برای حضور فیلم در جشنواره گفت که این ادعا بلافاصله علیرضا معتمدی را به واکنش واداشت! کارگردان و بازیگران یک تیم شدند و تهیهکننده علیه آنها و این دعوا به تریبون جشنواره فجر هم کشیده شد!
درباره تهیهکننده
رضا محقق را بیشتر اهالی سینما و اصحاب رسانه، تا پیش از این فیلم بهواسطه همکاریاش در فیلمهای هنری و تجربی با برادرش هادی محقق میشناختند و باید اذعان کنیم درج نامش در مقام تهیهکننده، پای فیلمی از جنس «چرا گریه نمیکنی؟» از همان ابتدا غیرمنتظره و عجیب بود. اختلاف میان او و کارگردان فیلم اما از میانه روزهای جشنواره بهگونهای اوج گرفت که علیرضا معتمدی با وجود حضور در کاخ رسانهها حاضر نشد با تهیهکنندهاش در یک قاب قرار بگیرد و نشست رسانهای را تبدیل به فرصتی کرد تا رضا محقق یک تنه علیه عواملش موضع بگیرد. «چرا گریه نمیکنی؟» هنوز راهی اکران عمومی نشده و معلوم نیست این فیلم در میانه مجادله عواملش چه سرانجامی پیدا خواهد کرد.