قانون نانوشته جنگ
- شناسه خبر: 4938
- تاریخ و زمان ارسال: 14 آبان 1402 ساعت 16:22
این شبها شاهد اجرای نمایشی تحت عنوان “بیرون پشت در” اثر جاودانه ولفگانگ بُرشِرت، نویسنده نامدار آلمانی با طراحی، دراماتورژی و کارگردانی محمد اسماعیل بیگی و تهیه کنندگی محمد طهان هستیم که هر شب ساعت ٢۰ در تماشاخانه شمایل روی صحنه می رود.
“بیرون پشت در” روایت “بکمان” یک سرباز (سرجوخه) بازمانده از جنگ جهانی دوم است که سه سال بعد از پایان جنگ در شرایطی که این مدت را در سیبری به اسارت گذرانده، به وطن خود باز می گردد اما چیزی جز سرما، گرسنگی و بی خوابی در انتظارش نیست. وی در حالی که فراموش شده است، می بیند که همسرش با مرد دیگری ازدواج کرده و پدر و مادرش هم مدتها پیش دست به خودکشی زده اند. این در حالیست که فکر و تصاویر ذهنی یازده همرزمی که خود را مسئول مرگ آنها می داند، لحظه ای او را رها نمی کند. بکمان می خواهد خود را در رودخانه اِلبه غرق کند ولی نه تنها رودخانه آغوشی برایش باز نمی کند که او را پس می زند و به زندگی باز می گرداند. در صحنه مواجهه بکمان با فرمانده خود که در حال صرف شام است؛ می بینیم که بکمان از وی می خواهد مسئولیت کشته شدن یازده همرزمش که به او سپرده شده بودند را باز ستاند و به جمع هزاران سرباز دیگری که وی باعث کشته شدنشان بوده اضافه کند تا شاید بکمان بتواند اندکی با آرامش بخوابد.
فرمانده با خنده های طولانی و کشدار که گویی مانند آوار بر سر سرباز گرسنه فرو می ریزد، وی را تشویق می کند که بازیگر شود و روی صحنه مردم را از خنده روده بر کند. بکمان پر از حس رنج و غم است، اما تماشاگرِ جامعه بعد از جنگ بیشتر ابتذال می خواهد. سیرکی را می خواهد که پر از رقص و شادی و فضایی باشد که بتواند هر چه زودتر سالهای جنگ را به فراموشی بسپارد. انگار هیچکس بکمان را که یادآور جنگ است نمی خواهد و او هر جا می رود پشت در می ماند. سرانجام اما دختری تنها به بکمان می گوید که بخاطر شرایط اش به او کمک خواهد کرد. دختر، بکمان را به خانه می برد و او می فهمد که شوهر دختر هم مثل خودش سرباز بوده است. دختر عینک ماسک گازی که بکمان به چهره اش زده را از چشمش بر میدارد. عینکی که دنیا با آن خاکستری و تیره دیده می شود.
ناگهان همسر دختر با یک پا و چوب زیر بغل وارد می شود. بکمان همسر دختر را به یاد می آورد. بکمان به او فرمانی داده بود و مرد به خاطر آن فرمان نظامی پایش را از دست داده بود. در جایی از نمایش بکمان می خواند:
هیچ سربازی به خونه بر نمی گرده
چون حرفهاش ناتمومه خودِ درده
قلب سرباز تا ابد زخمی و داغونه
این یه قانون نانوشته تو هر جنگه
کسی که توی خون غلتیده باشه
کسی که از خود ترسیده باشه
دیگه فرقی نداره با یه مرده
اون که دوستاشو دشمن دیده باشه
در نمایش”بیرون، پشت در” یکی از پرسوناژها بسیار محوری تر از دیگران است و بقیه در جهت مرکزیت بخشیدن به او پردازش شده اند و نیز به خاطر آن که او موقعیت ” ایزوله شده” و واخورده و جداافتاده ای دارد، کارگردان به گونه ای خلاقانه و هنرمندانه زمان بندی معینی برای حضورصحنه ای او درنظرگرفته و حتی این را هم اندیشیده که او اساسا و الزاما به عنوان “یکی ازضایعات جنگ” باید تا حدودی تماشاگران را خسته و بیزار هم بکند. با همه این ها، نمایش از لحاظ اجرا، دارای ویژگی های تامل برانگیز، هوشمندانه و هنرمندانه فراوانی است؛ طراحی صحنه، یک دکور نسبتا پرخرج سفید رنگ با دربهای متعدد و مسیر رمپ مانند در دو طرف برای بالا رفتن که به عنوان تخت خواب نیز در نمایش استفاده می شود. این طراحی شاکله مند نشان می دهد که کارگردان اساس اجرا را به شیوه ای هنرمندانه بر طراحی گذاشته است و تماشاگران طی اجرای نمایش پی می برند که برای پرسوناژها، میزانسن ها، نور، موسیقی، لباس و چهره پردازی هم طراحی های شاخصی وجود دارد.
بازی بسیار هنرمندانه و شیوه مند همه بازیگران از جمله بازی بسیار شاخص، دشوار و هنرمندانه “محمد طهان” که نقش”بکمان” را ایفا می نماید، به دلیل استفاده کامل از همه قابلیت ها و حالات و حرکات اعضای بدن و چهره، واقعا ستودنی، هنرمندانه ومثال زدنی است.
در رابطه باطراحی و اجرای گریم و چهره پردازی بازیگران وحتی”ریخت شناسی” پرسوناژها از رویکردی ترکیبی که آمیزه ای ازنگاه فانتزیک و مایه های کاریکاتوریک است استفاده شده و پرسوناژ ها روی صحنه عملا جلوه های دراماتیک قابل قبولی پیدا کرده اند.
میزانسن ها عمدتا روی همان دکور سفید رنگ شکل دهی می شوند و شاکله و مضمون حضور هر پرسوناژی را در ارتباط با پرسوناژ مقابل به طور متناقض و پارادوکسیکالی تقابل گرایانه و همزمان ” دگر گریزانه” نشان می دهد و این کاملا با مضمون و موقعیت پرسوناژهای خاص این نمایش تناسب و هماهنگی دارد.”محمد اسماعیل بیگی” درطراحی، شکل دهی و بازی دهی بازیگران، تمثیلی کردن برخی پرسوناژها، توجه زیاد به مبانی بصری و تجسمی و لحاظ کردن عناصر و نشانه های آن ها در اجرا و حتی لباس و چهره پردازیشان و نیز در شیوه بازی غیرهمسان بازیگران بسیارموفق است. در رابطه با تمثیلی شدن پرسوناژها باید گفت که اساسا در همه پرسوناژ ها گونه ای از “تمثیل وارگی” وجود دارد که در پرسوناژ اصلی ( بکمان) این خصوصیت بیشتر است.
طراحی لباس که در آن نگره های “فانتزیک” و تمثیلی خاصی جلوه پیدا کرده، عملا به شکل گیری بیرونی وظاهری پرسوناژ ها بسیار کمک کرده و حتی تا حدی آنها را تأویل آمیز نموده است.
نمایش از لحاظ “ژانر” به علت حالت اشمئزاز اولیه ای که با نشان دادن “از هنجار در رفتگی” های سُخره آمیز درمخاطب ایجاد می شود، تا حدی به “کمدی سیاه” و به سبب پوچی و بیهودگی حاکم بر روابط و استحاله درونی انسان ها، تا اندازه ای” ابُزورد” و در کل با نشان دادن دغدغه های تلخ و تنگناهای روحی روانی طاقت فرسا وعذاب آور، تا سرحد تراژدی پیش می رود، اما هرگز به تراژدی تبدیل نمی شود و نهایتا و کلا “یک درام تلخ” است. دراین اجرا کاربری ژست و حرکات شکیل، به زیبایی و مفهوم زایی نمایش بسیار کمک کرده است.
نمایش”بیرون، پشت در” اجرایی شیوه گرا، سبک و سیاق دار و ساختارمند است، که برفرم و داشته های بصری و نمایشی تاکید مضاعف دارد و به گونه ای تئاتر ناب ارزیابی می شود؛ این نمایش، عذاب، رنج، کابوس زدگی، تنهایی انسان و بیرون ماندن او از دایره زندگی را خیلی خوب به نمایش می گذارد و تا حد “انسان چیست”؟ “چه می تواند باشد” و “چه نمی تواند باشد” پیش می رود. ضمنا به لحاظ اجرایی به حدی ساختارمند و فرم گراست که همه چیز به صورت “نشانه ها” و داشته های تأویل پذیر و معنادار درآمده است. کارکرد وکاربرد دراماتیک و هنرمندانه مقوله های کارگردانی، بازیگری، طراحی صحنه و لباس، چهره پردازی، موسیقی و نور در این نمایش به اثبات رسیده است.
“بیرون پشت در” اثری قابل تامل است که ارزش چند بار دیدن را دارد. لذا تماشای آن برای تئاتر دوستان در شبهای باقیمانده به شدت توصیه می شود.
نویسنده: علی روغنگران