ما در ایران تنها یک سالن اُپرا داریم
- شناسه خبر: 4977
- تاریخ و زمان ارسال: 17 آبان 1402 ساعت 12:07
چندی پیش شاهد اجرای نمایش اپرای خوابگرد به تهیه کنندگی و کارگردانی حسین اکبرپور در مشهد بودیم که با استقبال خوبی از سوی مخاطبین روبرو شد. آن روزها ایسنا نوشته بود؛ “مخاطبان مشهدی از نمایشهای اپرا و موزیکال بیشتر استقبال میکنند.” این رسانه در مصاحبه ای که با کارگردان این اثر داشت به این موضوع اشاره کرده بود که هر شب سالن ٣۰۰ نفری اجرا تقریبا پر بوده است. به همین بهانه گفتگویی داشتیم با شکیب سروش، رهبر گروه اپرای خوابگرد که در ادامه می خوانید؛
سروش درباره اپرا می گوید: اپرا شیوه ای از روایت داستان است که در آن داستانی به وسیله موسیقی و نمایش به صورت توامان روایت می شود. در جامعه ما یک اشتباه رایج وجود دارد که خیلی اوقات آواز کلاسیک را با اپرا اشتباه می گیرند ولی وجه تمایز اصلی این است که در اپرا یک داستان روایت می شود. در اپرا متن نمایشی توسط یک آهنگساز برای اجرا تنظیم می شود و سهم موسیقی در اجرای اپرا بسیار پررنگ است. در این اجرا عناصر ویژه تئاتر از جمله طراحی لباس، طراحی صحنه، بازیگری، چهره پردازی و حتی کارگردانی با اپرا همراه می شود. اولین و مهمترین بخش اپرا موسیقی است یعنی موسیقی نقش اصلی بیان داستان را دارد و بعد از آن نمایش و دراماتورژی و در آخر متن جای دارد. برای همین است که اپرا را در واقع یک آهنگساز بنا می کند. او روند روایت داستان را بر مبنای موسیقایی چیدمان می کند و بعد از آن دراماتورژها و کارگردان تئاتر و سایر عوامل نور و صحنه آرایی و … را انجام می دهند و به این ترتیب در واقع یک اپرا اجرا می شود. نقطه تفاوت آن با تئاتر موزیکال و سایز ژانرها در این است که یک اپرا را موسیقیدان بنا می کند و بار اصلی روایت داستان بر عهده موسیقی است. متن و کلام در واقع در لایه آخر این ماجراست. نزدیکترین ژانر به اپرا می تواند باله باشد. درباره باله دقیقا می شود گفت که اپراییست که متن از آن حذف شده است.
وی درباره سازبندی افزود: اپراها معمولا با یک گروه ارکستر کامل شکل می گیرند. ولی ما در مشهد هنوز نتوانسته ایم که یک ارکستر کامل داشته باشیم. در خیلی از سازها اصلا نبودِ ساز و نوازنده آن باعث شده که از داشتنش محروم باشیم. این همتی می خواهد که در هنرستان های موسیقی و دانشگاه ها به این سمت حرکت کنیم که کانونی برای رشد نوازنده هایی باشد برای سازهایی که ما در اینجا خلاءش را داریم. به عنوان مثال ساز هورن یکی از سازهای کلیدی در اپراست که در حال حاضر از داشتنش محرومیم.
به همین دلیل ما سعی کردیم بار بیشتر سازها را بر دوش پیانو بگذاریم و بعضی از قسمت ها که سازهای بادی مثل هورن نیاز بود را برای کلارینت و فلوت ساز بندی کردیم. سازبندی که در این کار استفاده کرده ایم پیانو، تعداد ٢ تا فلوت، کلارینت و تعداد ٣ چلو هست. که نبود ارکستر کامل هم به بیان کامل اثر لطمه می زند ولی خب چاره ای نداشتیم. البته ما ارکسترهای زهی خوبی در این شهر داریم منتهی شرایطی به وجود آمد که از داشتن سازهای زهی محروم شدیم. دو سال نیم پیش ما استارت زدیم اواخر کرونا بود و موجهایی که هی می آمد و کار ما را به تعویق می انداخت. قرار بود سال پیش اجرا کنیم که مسائلی که ترجیح می دهم درباره آن صحبت نکنم، باعث شد که ما در آن ارکستر زهی که داشتیم یه تعداد اعضا را از دست بدهیم. دوباره مجبور شدیم تیم جدیدی بچینیم که در واقع به آن شکل که می خواستیم نشد و لااقل بخش سازهای زهی را می توانستیم داشته باشیم. سعی کردیم تا حد امکان با تنظیمی که صورت دادیم این خلاء خیلی به چشم نیاید.
در مورد محدوده های صدایی هم گروه کُر داریم که چهار بخش سوپرانو، آلتو، تنور و باس هستند. که در این کار تنورها و باس ها دیویزه می شوند یعنی هر کدام دو لاین موسیقی دارند. هفت سولیست هم داریم که سوپرانو، کولواتور، متسوسوپرانو، باس، تنو و… که البته آقای یوسفی می تواند اطلاعات دقیق تری در این زمینه بدهد.
رهبر گروه اپرای نمایش خوابگرد درباره چالشهایی که برای اجرای اپرا با آن مواجه بودند، گفت: می توانم از نبود سالن مناسب تمرین بگویم. خیلی از دوستان در آموزشگاه های مختلف همکاری کردند که من باید همینجا از آنها تشکر کنم. آموزشگاه آرون، آموزشگاه چنگ و چکامه، دانشگاه فردوس و آموزشگاه خودم (سروش)، همچنین پردیس تئاتر که با ما همکاری کردند و فضا در اختیار ما گذاشتند. ولی خب اصلا استانداردها و فضای مناسب را در اختیار نداشتیم و بخشی از تمرینات ما موکول شد به اجراها. ما در این کشور فقط یک سالن اپرا داریم که تالار وحدت است. متاسفانه ما حتی سالن مناسبی برای اجرا در شهرمان نداریم. اینکه شهری اپرا داشته باشد ولی سالن اپرا نداشته باشد در همه جای دنیا موضوع مضحکی است. در هر صورت ما سعی کردیم تمام این ضعف ها را نادیده بگیریم و خودمان را با آن وقف دهیم. بحث دیگر در موضوع چالشها هم بحث اقتصادی است. تمام بچه هایی که در این تیم مانده اند و هفته ای ۶ ساعت تمرین به مدت دوسال و نیم و بعد اجراها را رفته اند کسانی بودند که هیچ چشمداشت مالی به کار نداشتند. وگرنه چه درآمدی داشته اند که توجیه اقتصادی داشته باشد؟ دستکم اگر سالنها استاندارد بود و مثل جاهای دیگر مثلا دوهزار نفر به سالن می آمدند، می شد روی بحث اقتصادی تا حدودی حساب کرد. در چنین شرایطی یک سولیست در یک ماه نهایتا سه اجرا می رود ولی اینجا می بینیم که سولیست مجبور می شود ٢۰ شب پشت سر هم اجرا برود که این فشار بسیاری به حنجره او می آورد و در آخر هم کار توجیه اقتصادی ندارد.
او در پاسخ به این سوال که آیا ترجمه اشعار و متون موسیقی کلاسیک، صدمهای به مفهوم و اصل اثر وارد نمیکند؟ گفت: ترجمه همیشه با متن اصلی متفاوت است. همانطور که وقتی یک رمان به زبان دیگری ترجمه می شود قطعا دریافتی که از خود آن زبان اصلی هست را نخواهد داشت. چراکه بار معانی کلمات در هیچ دو زبانی مثل هم نیستند. در ترجمه اپرا کار سختتر هم می شود چراکه پیوند شعر و موسیقی مطرح می شود و واژه ها و اصواتی که در زبان دیگر شاید تن به آن موسیقی ندهند. همچنین ریتم کلام و مسائل دیگری که کار ترجمه را دشوار می کند. من همینجا تشکر می کنم از سرکار خانم معین (مترجم اپرای نمایش خوابگرد) که واقعا کوشش بسیاری در این زمینه کردند و کار هم بسیار موفق بود. در هر صورت می شود گفت که ترجمه اپرا محاسنش بیشتر از معایبش است. چرا که باعث می شود جمعیت بیشتری از یک اثر بهره ببرند.
شکیب سروش در خصوص اینکه پتانسیل هنری هنرمندان بومی را برای اجرای این آثار کلاسیک چگونه ارزیابی میکند؟ می گوید: ما در بین نوازندگان و خوانندگانمان، پتانسیل بالایی را داریم و البته ضعف های زیادی هم داریم که نمی خواهیم آنها را نادیده بگیریم ولی تا زمانی که کار نشود این ضعف ها هم دیده نمی شود که بخواهیم درباره برطرف کردن آن تلاش کنیم. من پتانسیل هنرمندانمان را خیلی بالاتر از آن چیزی که در این اجرا دیدیم می دانم.