چرا توقیف؟
- شناسه خبر: 4026
- تاریخ و زمان ارسال: 20 اردیبهشت 1402 ساعت 20:37

از اوایل اردیبهشت ماه، شاهد اجرای نمایشی با نام “حکایت سایه فرانک و فرانچسکوتوتی” در پردیس تئاتر مستقل مشهد بودیم که پس از ۸ شب اجرا به دلیل آنچه “مغایرت اجرا با بازبینی” خوانده شده است، توقیف شد. نمایشی در ژانر کمدی احساسی به نویسندگی، طراحی و کارگردانی حسین شیبانی، هنرمند نام آشنا و با تجربه تئاتر مشهد که با تیمی متشکل از بازیگران جوان و جویای نام که به غیر از دو نفر، مابقی همگی هنرجویان کار اولی ایشان بودند توانسته بود در ۸ شب اجرا سالن را به طور کامل پرکند. حسین شیبانی، کارگردان این نمایش و عضو گروه تئاتر پویا، ۲۶ سال است که در تئاتر مشهد مشغول به فعالیت است و در طول این مدت با اساتید و چهره های برتر تئاتر این شهر همکاری داشته و در آثار فاخری به ایفای نقش پرداخته است. به بهانه این رویداد، رسانه هنرآگین در گفتگویی اختصاصی با ایشان به بررسی این موضوع پرداخته که در ادامه می خوانید؛
در تمام اجراها ظرفیت سالن تکمیل بود
حسین شیبانی، کارگردان نمایش “حکایت سایه فرانک و فرانچسکوتوتی” در خصوص این اثر می گوید: این نمایشی کارگاهی بود که حدود یک سال برای آن وقت گذاشته ایم. من ۱۲ نفر از هنرجویانم را که همگی کار اولی بودند برای این نمایش گلچین کرده بودم و می شود گفت که اتفاق بدی هم نبود. به این ترتیب که یک گروه جوان ۸ شب اجرا می رود که در تمام شبها ظرفیت سالن تکمیل بود و حتی 3 شب روی پله ها هم تماشاگر نشسته بود. در نهایت اما همین کار اولی ها علاوه بر صحنه، توقیف را هم تجربه کردند. وی همچنین درباره علت توقیف گفت: به من گفتند اجرا با بازبینی مغایرت دارد. من تقاضا کردم فیلمها مجدد بازبینی شوند. ما کلا قرار بود ۱۲ شب اجرا برویم و ۸ شب آن گذشته بود. فردای هشتمین اجرا ساعت ۱۳:۵۰ یعنی تنها ۱۰ دقیقه قبل از پایان ساعت اداری به سالن نامه زدند که کار ما نمی تواند اجرا برود. یعنی بدون اخطار قبلی رفتند سراغ توقیف. من همان لحظه گرفتار بودم و تا خواستم حرکتی کنم ساعت اداری تمام شده بود. البته بعدا پیگیری کردم، زیاد هم پیگیر شدم ولی هیچ تاثیری نداشت. از این دلخورم که می بایست اول اخطار می دادند، نه اینکه همان اول سراغ توقیف کار بروند. من البته روال را نمی دانم به چه صورت است چرا که در قراردادهای ارشاد در تمام آن ۱۴ بند، چیزی به اسم توقیف وجود ندارد. آخر مگر بچه های ما چه گناه بزرگی مرتکب شده بودند که می بایست اشد مجازات در موردشان بکار گرفته شود؟ آنهم بدون گفتگو، لااقل می آمدند و کار را میدیدند اصلا ناگهانی می آمدند. به هر حال اتفاقی که نباید می افتاد، افتاد.
درد دل دارم نه اعتراض
شیبانی و تیم اش تا به امروز اما از هرگونه واکنش احساسی و هیاهو در فضای مجازی و حقیقی دوری جسته اند و تنها واکنش آنها یک پست اینستاگرامی در صفحه شخصی آقای کارگردان بوده که در آن به این نکته پرداخته شده که می شد موضوع را با گفتگو حل کرد. این هنرمند با سابقه تئاتر مشهد معتقد است که آرامش تیم جوان او از هر چیز دیگر مهمتر است و در آستانه امتحانات پایان ترم بهتر است تمرکز هنرجویانش بهم نخورد. شیبانی می گوید: این بچه ها کار بزرگی کردند. این یک نمایش کارگاهی ساده بود. یک نمایش ایرانی که ما از هیچ جلوه خاص صمعی و بصری و از هیچ امکانات پیشرفته و یا گریم خاصی در آن استفاده نکرده بودیم. حتی ادبیات هم ادبیات قجری بود و نه ادبیات امروزی. باید بگویم که این حجم از دیده شدن و استقبال تماشاگر از یک کار کارگاهی اگر نگویم بی سابقه، کم سابقه بود. اکنون من درد دل دارم و نه اعتراض؛ اینکه لااقل در شورای نظارت به من پیرمرد که نه، به این جوانها بها داده می شد. اینکه اگر خطایی خواسته یا ناخواسته بوده که البته من اطمینان دارم نبوده، می بایست درباره آن گفتگو شود. ما در فضای تئاتر کار می کنیم و اصول دیالوگ و گفتگو جزو لاینفک هنر تئاتر است. چه برای من هنرمند و چه برای آدمهایی که با هنرمندان ارتباط مستقیم دارند و کار را بازبینی می کنند و مجوز می دهند. من این توقع را داشتم. من هر چه دودوتا چهارتا می کنم مشکلی نمی بینم. ما گفته بودیم تصمیم به تمدید نداریم. در حالی که منطق اقتصادی ایجاب می کرد که اجرا را تمدید کنیم. روزی رفقامون رو خواهیم دید در شورای نظارت و این را با لبخند می گوییم که خدا را شکر بچه های ما جوری بار آمده اند که نه اشکی ریختند، نه غمگین شدند و نه حتی نفرینی کردند.
توقیف را تجربه نکرده بودم
کارگردان نمایش “حکایت سایه فرانکو و فرانچسکوتوتی” می گوید من در این شهر ۲۶ سال است که بازیگری می کنم و در تمام این مدت توقیف را تجربه نکرده ام. اما بچه های من در این مدت کوتاه این تجربه را داشتند. ما در ۸ شب اجرا ۸۴۷ نفر را در یک سالن ۱۰۴ نفری جا دادیم و این یک موفقیت است.
وقتی از سالن بیرون می آمدم مدیر پردیس می گفت: “از زمانی که کار شما شروع می شود و تماشاگر می آید و می رود، در این چند ساعت پردیس انرژی دیگری دارد.” برای من اما دو وجه وجود دارد؛ یک وجه کارگردانی و دیگری معلم بودن. در درجه اول معلم بودنم، پیش خودم می گویم “خب واقعا خیلی خوشحالم که بچه های من هم موفقیت را تجربه کردند و هم تلخی توقیف را.” این امتداد آموزش کلاس ها بود که به تجربه صحنه و آن اتفاق تلخ رسید که خودش تجربه است. این وجه معلمی من است. در وجه کارگردانی اما من بعد از این همه سال بازی، توان و قدرت جوانی را ندارم و خودم این را حس می کنم. با خودم می گویم: من بعد از ۲۶ سال بازی مثلا اگر کارگر ساده یک کارخانه بودم، الان در آستانه بازنشستگی بودم. آیا من که همه شما در این شورا (شورای نظارت) از من تشکر کردید و گفتید (عین جمله را می گویم) “دست مریزاد حسین شیبانی که با این جوان ها کار کردی” خب این ۲۶ سال تجربه من آنقدر حرمت نداشت که با گفتگو مشکل را حل کنیم؟
از خودی نباید می خوردیم
شیبانی می گوید: زمانی در این شهر یک نمایش می خواست توقیف شود. یک نمایش خوب که خیلی داستان برایش درست شد که از اساس اشتباه بود. قضیه در حدی بود که در اخبار سراسری عکس های نمایش پخش شد. خبر بر عکس جلوه کرد که در مشهد یک نمایش در حال اجراست که … اما شورای نظارت آنقدر اقتدار داشت، آنقدر حامی بود و آنقدر به امضای مجوز خودش پایبند بود که اعضایش اعلام کردند: “ما این نمایش را دیده ایم و پای پروانه اش را امضاء کرده ایم. اگر ما امضاء کردیم و اگر ارشاد ما را به عنوان شورای نظارت منصوب کرده، به هیچ وجه این کار را توقیف نمی کنیم. چون هیچ اتفاقی نیفتاده است.” همین هم شد و آن نمایش توقیف نشد. شیبانی بر این باور است که جامعه در شرایطی خاصی قرار دارد. او می گوید: امروز اقشار مختلف با نظرات مختلف می دانند که از برج ۶ سال گذشته تا به این لحظه، کماکان شرایط جامعه شرایط سختی است. ما در این شرایط کار می کنیم و عده ای در فضای مجازی هستند که به مایی که کار می کنیم و روی صحنه می رویم، فحاشی می کنند. ما در این شرایط فحاشی ها را به جان می خریم و کار را روی صحنه می بریم. در گوشه ای از سالن می نشینیم و بازی بچه هایمان را می بینیم و در میانسالی از آن لذت می بریم. آن فحش ها را هم بله، نوش جانمان ولی دیگر از خودی که نباید بخوریم. من از شهریور سال گذشته تا قبل از اجرای این نمایش به غیر از سه روز آفیش فیلم کوتاه که نهایتا ۶ میلیون تومان برایم آورده داشته درآمدی از هنر نداشته ام. اوج کار هنرمندی مثل من که کار آئینی و سیاه بازی می کند و یک گروه کامل هم دارد در ایام عید است. فعالیت اقتصادی من در این ایام است که امسال عید من درآمدی نداشته ام. یعنی خبری هم در این ماه ها نبوده نه فیلمی و نه نمایشی. در این وضعیت نابسامان اقتصادی خدا کمک کرد و ما می توانستیم گوشه ای از هزینه های زندگی را از محل فروش این نمایش پوشش دهیم که نهایتا این اتفاق رقم خورد.
تنها توقع من گفتگو بود
هنرمند کهنه کار تئاتر مشهد همچنین گفت که در گذشته به همراه دوستانی در تئاتر مشهد سعی کرده اند تا تشکلی کاملا تئاتری که اهالی این هنر خودشان را متعلق به آن بدانند بنا کنند ولی این کار به دلیل اختلاف نظرها هیچگاه به نتیجه نرسیده است. او می گوید: همین اختلاف نظرهاست که باعث شده هرکس هر بلایی که دوست دارد سر اهالی تئاتر بیاورد. همین است که می گویند “ولش کن فوقش فلان کار را توقیف کنیم، تئاتر مشهد که نمی خوابد.” بقیه گروه ها که در حال اجرا هستند نمی گویند که “چون فلان گروه نمایشی کارش توقیف شده ما به نشانه احترام به هنر تئاتر اجرا نمی رویم.” چه بسا خودم هم چنین کاری نکنم. انجمن صنفی یک استوری برای من نگذاشت. استوری که هیچ، در عالم رفاقت یک تماس تلفنی نگرفتند که “چی شده رفیق؟”
من حقیقتا انتظار و توقعی ندارم که اگر داشتم الان یک بیمار افسرده بودم. من تنها از رفقای خودم باز هم دارم رفقا خطابشان می کنم، از رفقای خودم در شورای نظارت توقع داشتم که با من تماس بگیرند و صحبت کنند. اصلا هر چه میخواهند بگویند فقط دیالوگ برقرار کنند. ما تمام شبها را مرور کردیم و خطایی نیافتیم. شما ما را از ناآگاهی در می آوردید. تنها توقع من همین بود. در مورد دوستان چه بگویم؛ من همیشه بچه ها را جمع می کردم و مثلا ۷۰ نفر می شدیم، می رفتیم تماشای تئاتر و فردا در کارگاه راجع به آن بحث می کردیم. می گفتم ببینید و بعد بیایید از مشاهداتتان بگویید. در موارد بسیاری دوستان تماس می گرفتند و می گفتند که “شرایط فروش خوب نبوده و سالن خالیست، لطفا بچه هایت را بیاور…” ما آن کار را کردیم برای حمایت، ولی همان ها بعد از این اتفاق حتی یک استوری برای ما نگذاشتند. با این وجود اما من باز هم بچه هایم را می برم که تئاتر ببینند و باز هم در این شهر نفس خواهم کشید. تاریخ اما قضاوت خواهد کرد. به هر حال پرونده این نمایش بسته نشده است.
گفتگو کننده: علی روغنگران