یک کمدی جذاب ببینیم
- شناسه خبر: 4281
- تاریخ و زمان ارسال: 22 خرداد 1402 ساعت 21:52
این شبها در تالار قشقایی مجموعه تئاتر شهر تهران شاهد اجرای نمایشی کمدی و جذاب با عنوان “زوج ناجور” هستیم. این نمایشنامه که اثری از “نیل سایمون” است و توسط شهرام زرگر ترجمه شده، تاکنون در ایران اجرا نشده و این برای نخستینبار است که به کارگردانی محمدحسین پیوندی روی صحنه می رود. این اثر که از نخستین شب اجرا با استقبال تماشاگران روبهرو شده، به مشکلات خانوادگی و زناشویی دو دوست در دهههای هفتاد و هشتاد میلادی و اوج بحران اقتصادی آمریکا میپردازد. حسین کشفیاصل، فرشید قلیپور، انوش معظمی، کیمیا جواهری، مینا زرنانی، همایون حیدرزاده، عدنان فراهانی و وحید کریمی در این نمایش به ایفای نقش پرداختهاند. به بهانه اجرای این نمایش، با سه تن از بازیگران آن به گفتگو پرداختیم که در ادامه می خوانید:
فرشید قلیپور که در نمایش زوج ناجور، نقش فلیکس را بازی میکند، بازیگری در تئاتر را از سال ۷۳ در قزوین شروع کرده است. او سال ۸۴ یک دوره بازیگری را در موسسه کارنامه گذرانده و در ادامه به شکل متمرکز بازی در تئاتر و گاهی فیلمهای کوتاه را ادامه داده است. او همچنین از سال ۸۸ فیلمسازی را آغاز و با انجمن سینما جوان شروع به همکاری نموده. این بازیگر، فیلم مستندی با عنوان “چریکه بهرام” یا “ایمان به قدرت تصویر” درباره بهرام بیضایی ساخته که علاوه بر حضور در جشنواره سینماحقیقت، اکران موفقی در گروه سینمایی هنر و تجربه داشته است. قلیپور که یک ماه پیش با نمایش “لئوناردو داوودنژاد” به کارگردانی حسین کشفی اصل روی صحنه بود، اکنون در نمایش زوج ناجور، بهعنوان بازیگر مقابل حسین کشفی ایفای نقش میکند. او در رابطه با این همکاری مجدد در نمایش زوج ناجور میگوید: “درواقع من پیش از بازی در لئوناردو داوودنژاد به بازی در نمایش زوج ناجور دعوت شده بودم. این کار قرار بود آذرماه سال گذشته روی صحنه برود که به دلیل شرایط اجتماعی، بسیاری از فعالیتهای هنری از جمله نمایش ما تعطیل و اجرا به بعد (تاریخ فعلی) موکول شد. زوج ناجور یک کمدی کلاسیک است که برای اولینبار در ایران اجرا میشود و آقای شهرام زرگر متن دستنویس آن را در اختیار گروه گذاشت.”
او میافزاید: من در نمایش لئوناردو… بازیگر حسین کشفی اصل بودم اما اینجا حس شاد مضاعفی دارم، چون سالها تئاترهایش را بهعنوان تماشاگر دنبال میکردم و اخبار کارهایش را پیگیر بودم. حالا اینجا کنارش بازی میکنم. بسیار خوشحالم و افتخار میکنم کنار او، روی صحنه هستم. این موقعیت برای من فرصت بسیار مغتنمی است. همینطور بازی در حضور بازیگر بزرگی به نام انوش معظمی که بیننده آثارش در سریالهای مختلف بودم. این فرصتها کم پیش میآید و آدم باید قدرشان را بداند و برداشت خودش را کند. بازی کردن کنار حسین کشفی برای من رخداد بینظیری است. ما چون صحنههای دونفره زیادی با هم داریم، خیلی تمرین کردیم. حتی برخی تمرینها در خانه من بود. با هم مینشستیم و حرف میزدیم یا تلفنی دیالوگها را ردوبدل میکردیم؛ یعنی از هر فرصتی برای تمرین استفاده میکردیم. خوشبختانه ما بیرون از صحنه، دوستی خوبی با هم داریم و همان صمیمیت را آوردیم در دل کار که بر بازی ما هم تاثیر داشت. امیدوارم رابطه دو کاراکتر اسکار و فلیکس درآمده باشد و روی صحنه نمود دلنشینی داشته باشد.
قلیپور با اشاره به ویژگیهای این نمایش و مضمون آن، میگوید: به نظرم این کار، کار بسیار دشواری است؛ به لحاظ جنس روابط اجتماعی کاراکترها و نوع کنشهایی که بین آنها اتفاق میافتد. ما خوشبختانه زمان زیادی برای تمرین داشتیم اما دوستانی هم بعدا اضافه شدند و تا بخواهند با کار هماهنگ بشوند، اجرای ما به تاریخ فعلی رسید. کلیت ماجرای نمایش درباره مهمترین رکن زیست اجتماعی همه آدمها، یعنی خانواده است. این متن دست گذاشته روی مسئله خانواده. اینجا نویسنده از عبارت زوج ناجور بهنوعی آشناییزدایی کرده و برخلاف تصوری که شکل میگیرد، همزیستی دو مرد بریده از همسرانشان را نشان میدهد که هر کدام در زندگی مشترک به مشکل برخوردهاند اما اینجا نیز در کنار هم دوام نمیآورند و دوباره برمیگردند به زیست خانوادگی و همسران خودشان. من این فرم اجتماعی خانوادگی نمایش را خیلی دوست داشتم. اساسا نیل سایمون آدم اخلاقمحوری است و نوع کمدیاش، نیشتر است؛ نیشتری که به دملهای اجتماعی میزند و سعی میکند به اندازه سهم خودش بهعنوان یک آرتیست تاثیرگذار باشد.
این بازیگر در رابطه با استفاده از تجربههای خود برای رسیدن به نقش فلیکس و راهنماییهای محمدحسین پیوندی در مقام نخستین تجربه کارگردانی و همچنین تاثیر حضور حسین کشفی اصل در مقام دراماتورژ و مشاور کارگردان، توضیح میدهد: این هر سه گزینه تأثیر خودش را داشته. من در اولین مواجهه با متن، سعی کردم کشف بکنم این کاراکتر چه دارد و اوضاع و احوالش چگونه است. بعد دیالوگهایی برقرار کردیم با حسین کشفی بهعنوان دراماتورژ و تحلیلگر متن و مشاور کارگردان که در سروشکل کار خیلی تاثیرگذار بود. محمدحسین پیوندی ایدههایش را مطرح کرد و دغدغههایش را گفت. نکاتی مدنظرش بود که چه در میزانسن، چه لحن و طراحی کلی کاراکتر باید لحاظ میشد. مضاف بر اینکه من و حسین کشفی جلسات غیررسمی زیادی درباره این کار داشتیم. حتی گاهی که دورهمی دوستانه داشتیم، باز هم مسیر حرفهای ما میرسید به زوج ناجور و در مورد کاراکترهای آن با هم حرف میزدیم. میخواهم بگویم این کار برایم تجربه خیلی شیرین و درعینحال سختی بود. اصطلاحی هست که بازیگران گاهی میگویند “پوستم کنده شد تا این نقش دربیاید”، حالا نمیخواهم قضیه را اینقدر بغرنج کنم اما زحمتی را که برای این کار کشیده شد، دوست داشتم. قلیپور میافزاید: آدم برای به دست آوردن هر چیزی اگر زحمت بکشد، نتیجهاش دلنشینتر است. مثل داستان معروف همان سکهای که مادر به بچهاش میدهد و پدرش میاندازد در آتش تنور! از طرفی خوشحالم که با حسین کشفی در این کار همراه بودم. او در تحلیل و رسیدن به نقش خیلی کمک کرد. در کنار اینها، برخی کمکهای نامحسوس هم وجود داشت. مثلا من در صحنه بازی میکنم، حسین یک چیزی میگوید و در ذهن من چیز دیگری شکل میگیرد و آن را ارائه میدهم. این هم نوعی کمک است دیگر. یک بدهبستانی است که بین ما به وجود میآید، یا مثلا انوش معظمی با اینکه فقط بازیگر کار است ولی گاهی وقتها نکتههایی را به من و سایر بازیگران یادآوری میکرد که میدیدیم چه خوب است و تجربه انوش چقدر میتواند تاثیرگذار باشد. بازیگر نقش فلیکس در مورد ظاهر کمدی نمایشنامه زوج ناجور که با درونمایه دراماتیک آن در تضاد است هم میگوید: سالها پیش روزهای جمعه برنامهای از تلویزیون پخش میشد به نام لحظهها که در آن یک عدهای میخوردند زمین و یک افکت خنده دستهجمعی روی تصویر بود، یا یک نفر با اسکی پرتاب میشد زمین یا با موتور میرفت توی مرداب و همه میخندیدند! ما هم بهعنوان تماشاگر یک برنامه نشاطآور میخندیدیم، ولی به چه میخندیدیم؟ به استیصال و گرفتاری و بدبختی آن آدمها! خود شما وقتی میخواهید میخی را به دیوار بکوبید، اگر چکش را روی انگشتتان بزنید، شاید نفر بغلدستیتان بخندد اما آن درد عصبی که به شما منتقل میشود وحشتناک است. باید اذعان کنم همه تراژدیهای شخصی در گذر زمان خندهدار میشوند. در زوج ناجور هم دو نفر را میبینیم که به استیصال رسیدهاند و در گردابی گرفتار شدهاند که نه راه پس دارند، نه راه پیش. زندگی خانوادگیشان ازهمپاشیده، ولی سعی دارند روابط اجتماعی و دوستانهشان را حفظ کنند، یعنی پاتوقی دارند که هر هفته آنجا جمع میشوند، بازی میکنند و لحظاتی را پشت سر میگذارند تا هر کدام از فشار زندگی مشترکشان بیرون بیایند. این وسط فلیکس عزیزکرده جمع است و همه نگرانش هستند اما وقتی به زیرلایههای روابط آنها وارد میشوید، میبینید همهشان مشکل دارند، یعنی ارتباطشان در سطح درست است، ولی در لایههای زیرین برمیگردد به آن زیست خانوادگی که دچار مشکل است. این نوع از کمدی، به نظرم کمدی سلامتی است، یعنی تلاش نمیکند تماشاگر را بخنداند. این کمدی از لفظ، میزانسن یا میمیک خاصی تبعیت نمیکند که برای تماشاگر خنده ایجاد کند. موقعیت پنج شش نفر آدم بدبخت است که توی سر خودشان میزنند! و دچار مخمصهای شدهاند که فرار و دستوپا زدن برای رهایی از آن مخمصه برای مخاطب جذاب است. قلیپور ادامه میدهد: “صحنهای که دو خانم همسایه وارد میشوند، به نظرم صحنه خیلی درست و اخلاقمداری است که نیل سایمون آن را با رندی در متن قرار داده و من هم سعی کردم در بازی رعایتش بکنم. این آدم گرچه کنار دو خانم قرار گرفته که قرار است ساعتی را با هم خوش بگذرانند، ولی رجعت دارد به خانوادهاش و عکسهای خانوادگیاش را نشان میدهد. جالب اینکه خانمها هم به زندگی شکستخورده گذشتهشان برگشت دارند و نتیجهاش میشود یک گریه دستهجمعی که به قول اسکار انگار پا گذاشتهایم به یک مجلس کفنودفن. آن صحنه خیلی اخلاقی و در جهت تایید خانواده است.”
مینا زرنانی، دیگر بازیگر این نمایش، دارای مدرک فوقلیسانس رشته کارگردانی از دانشگاه سوره است. او از سال ۸۵ بازیگری را با نمایشهای روحوضی و همکاری با جواد انصافی شروع کرده است. سال ۸۷ با دکتر سخاییان و دکتر دلخواه دوره بازیگری گذرانده و همچنین در دانشگاه، سینما خوانده است. زرنانی و جمعی از هنرمندان جوان، سال ۹۳ گروهی به نام ریگولتو تشکیل دادند که هر سال اجرایی روی صحنه میبرند. سال ۹۴ اولین اجرایشان را با نام بازگشت به خانه اثر هارولد پینتر روی صحنه بردند. بازی در نمایشهای فهرست (رضا ثروتی)، شبی بیرون از خانه، بوی گند دهن خانم مارکز، پناهکاه و سوم ماه می، برخی دیگر از نمایشهاییاند که این بازیگر در آنها ایفای نقش کرده است. مینا زرنانی اکنون در نمایش زوج ناجور، نقش یکی از دو خواهر همسایه را با نام”سیسیلی”بازی میکند. این بازیگر درباره چگونگی حضورش در نمایش زوج ناجور و علاقه به سبکها و نقشهای مختلف میگوید: “بازی در زوج ناجور توسط خانم کیمیا جواهری (بازیگر نقش گوندولین) به من پیشنهاد شد. ایشان در نمایش پناهکاه گریمور ما بودند. من اصولا برای سبک خاصی کار نمیکنم. چون آدم تجربهگرایی هستم، اگر فیلمنامه یا نمایشنامه برایم جذاب باشد، دوست دارم نقشهای مختلف را تجربه کنم؛ چه رئال باشد، چه سوررئال یا کمدی. وقتی خانم جواهری به من پیشنهاد بازی در این کار را دادند، با کارگردان صحبت کردم. نمایشنامه به قلم نیل سایمون بود که میشناختم. از این متن فقط فیلم ساخته شده بود و نمایش آن در ایران روی صحنه نرفته بود. برایم جذاب بود که یک کار کمدی متفاوت و رئال بازی کنم.”
زرنانی همچنین در مورد برداشت خود از نقش سیسیلی و نحوه اجرای آن اینگونه توضیح میدهد: این نقش برایم سخت و چالشبرانگیز بود، چون زمان کوتاهی برای رسیدن به نقش داشتیم. کاری بود که هم تیپ بود و هم شخصیت، یعنی درعینحال که باید تیپ بازی میکردیم، باید شخصیت را هم نشان میدادیم، چون فقط آن تیپ پاسخگوی نقش نبود. هماهنگ کردن این دو موضوع خیلی سخت بود اما امیدوارم نقش را بهخوبی درآورده باشم. سیسیلی برای من هیجان خاصی دارد. من کلا کارهای هیجانی را خیلی دوست دارم. کمی به شخصیت خودم نزدیک بود. آن شیطنت و دخترانه بودن و شادابیاش برایم جذابیت داشت. از لحاظی هم خیلی از شخصیتم دور بود، چون سبک زندگی و بیپرواییاش با من همخوانی نداشت. وقتی متن را خواندم، گفتم پس میشود این نقش را درآورد. برایم خیلی جذاب بود که چطور آدم اینقدر راحت و بیپروا، بدون اینکه بداند کجا میرود و چگونه زندگی میکند، هیجاناتش را در این شرایط تخلیه میکند.
این بازیگر در مورد همکاری با محمدحسین پیوندی و شیوه کارگردانی او میگوید: آقای پیوندی بهعنوان کارگردان دست ما را خیلی باز گذاشت. اعتماد کردند و هممسیر بودند. ما چند مدل اتود میزدیم و ایشان بر اساس داشتههای خودش و آنچه دوست داشت، انتخاب میکرد. آقای کشفی اصل هم بهعنوان مشاور کارگردان ایدههای خیلی خوبی میداد. ایشان روی متن مسلطتر بودند و تجربهای از آن داشتند. من هم بهعنوان بازیگر با آنها هممسیر بودم، چون کارگردان دستم را باز گذاشته بود تا اتود بزنم و او انتخاب کند. درنهایت آقای کشفی ایدههای ما را پذیرا بود. مثلا میگفت با نقش همخوانی دارد. زوج ناجور یک کار کاملا کارگاهی و مشاورگونه بود که سهنفری کنار هم توانستیم این نقش و نمایش را جمع کنیم. واقعا ممنونم از آقای پیوندی بابت اعتمادی که به بازیگر کردند و در این کار همراه بودند.
زرنانی نظرش را درباره بازی در این نمایش چنین به پایان میرساند: “در این شرایط اجرای کار کمدی خیلی لذتبخش است. من بهعنوان بازیگر فارغ از همه اتفاقها، حالم در این کار خوب است. وقتی حسوحالت خوب باشد، این حسوحال انتقال پیدا میکند. نیت فقط کار کردن نیست. نیت این است که حسوحال خودمان و دیگران خوب باشد. خدا را شکر در این مدت، بازخوردهای خوبی گرفتهایم و خوشحالم که بازی در این پروژه را پذیرفتم. امیدوارم هر کسی به تماشای نمایش ما میآید، این حس خوشحالی را دریافت کند.”
همایون حیدرزاده، سومین بازیگر این نمایش اما باید با خودش چالش داشته باشد! همایون حیدرزاده بازیگر جوان و شناختهشده تئاتر از ده سال پیش تاکنون مشغول فعالیت در عرصه بازیگری تئاتر است. او با مدرک فوقلیسانس بازیگری از دانشگاه هنر تهران، پیشازاین در نمایشهایی مانند پنگوئنهای افسرده، شاطر شیطان، تهوع و ماراساد به ایفای نقش پرداخته است. حیدرزاده در این نمایش، نقش وینی (یکی از دوستان اسکار) را بازی میکند. این بازیگر از نحوه دعوتش برای بازی در نمایش زوج ناجور چنین میگوید: “در نمایش قبلی من (پنگوئنهای افسرده)، آقای میرعلیاکبری تماس گرفتند و دعوتم کردند برای بازی که نمایش خیلی خوبی بود. در آن نمایش، با حسین کشفی همبازی بودم که با هم، رفیق شدیم و همدیگر را شناختیم، چون قبلا شناختی از هم نداشتیم. ایشان خیلی به من لطف داشتند. یک بار در زمستان قرار بود زوج ناجور را اجرا برویم که تماس گرفتند اما به خاطر شرایط اجتماعی حاکم نشد نمایش را به صحنه ببریم. دوباره بعد از عید امسال تماس گرفتند و گفتند میخواهیم شروع بکنیم. من هم آمدم برای بازی.”
حیدرزاده که تا امروز بیشتر در نقشهای جدی و درام ظاهر شده، در مورد انتخاب نقشهای موردعلاقهاش میگوید: از دیدگاه من، بازیگر نباید تقسیمبندی شود که برای چه نقشی مناسبتر است. بازیگر باید توانایی بازی در نقشهای هر ژانری را داشته باشد. من هم تا حالا ژانرهای مختلفی را بازی کردهام. سوررئال، رئال، اکسپرسیونیستی، کارهایی که در آنها خیلی بازی بدن داریم، کارهای فانتزی یا مثل این کار کمدی رئالیستی، ولی در کارهای کمدی خیلی کمتر بازی کردهام. شاید غیر از زوج ناجور، یک کار کمدی دیگر بازی کرده باشم. اتفاقا از بازی در نقش کمدی خیلی استقبال کردم، چون فضای جدیدی بود که باید تجربه میشد. فکر میکنم بازیگر باید با خودش مدام چالش داشته باشد.
بازیگر نقش وینی در رابطه با رسیدن به این نقش بر اساس تجربههای شخصی و راهنماییهای کارگردان بیان میکند: به نظرم بازیگر هرچه تجربهاش بیشتر میشود و جلوتر میرود، کولهباری از تجربه را با خود حمل میکند، همانطور که قطعا من همایون سیودوساله با همایون بیستوهشتسالگیام از نظر تجربههای زندگی و زیستی که بهعنوان انسان داشتهام، خیلی متفاوتم. همه این تجربهها از کاری به کار بعدی استفاده میشود. علاوه بر اینکه تحصیلات، عمق نگاهتان نسبت به بازیگری، مطالعات و کارهایی که قبلا بازی کردهاید، همه تاثیر دارند، ولی قطعا راهنماییهای آقای پیوندی هم دخیل بوده است. اصولا من کارگردانهایی را بیشتر دوست دارم که با آنها وارد گفتوگو و چالش شوم و به نوعی با هم درگیر شویم، یعنی طوری باشد که چیز جدیدی علاوه بر آن چیزهایی که خودم دارم، به من بازیگر اضافه کند. این هم تا حدودی اتفاق افتاده است. در مجموع امیدوارم بازخورد این کار خوب بوده باشد.
حیدرزاده با تاکید بر اینکه نقش وینی تیپ نیست، ابراز میدارد: فکر میکنم هر نمایشی با توجه به فضایی که دارد میطلبد بازیگر به سمتوسوی آن فضا حرکت کند. در نمایش قبلی کارگردان اصرار داشت همه رئالیستی محض بازی کنند، ولی این دلیل نمیشود که بازیگر، کاراکتر نسازد، یعنی اینکه شما شخصیت بسازید، ربطی به این ندارد که رئالیستی بازی میکنید یا فانتزی. همه آنها در یک سازه به نام کاراکتر میگنجد. نقش من در زوج ناجور میطلبید کمی به سمت تیپ بروم اما فکر میکنم این نقش، تیپ شخصیت است، یعنی تعریفها کمی با هم ادغام شده. به نظرم سختترین نوع بازیگری همین تیپ شخصیت است. شما بازیگران بزرگ دنیا مثل دنیل دیلوئیس را ببینید، او هم درصدی از تیپ در نقش خود دارد. همان باعث میشود ویژگیهای منحصربهفردی به کاراکتر بدهد که شما مثل آن را نمیبینید. میگویید این فقط متعلق به دنیل دیلوئیس در همان نقش و کاراکتر است، مثل بازیش در فیلم پای چپ من یا جایی که در فیلم دارودسته نیویورکی، نقش یک قصاب را ایفا میکند. من از ویژگی فضای نمایش استفاده کردم، ولی تاکید میکنم که نقش من، تیپ نیست.
این بازیگر تئاتر در پایان میافزاید: “وقتی نمایشنامه را خواندم، دیدم محوریت آن با دو شخصیت اسکار و فلیکس و روابط و مشکلات زناشوییشان است. فکر کردم من هم یک جایی از این پازل هستم، حتی کوچک! گرچه صحبت اصلی نمایش درباره قضیه خانوادگی است. اشارههای کوچکی که در دیالوگهای وینی میشد، من را به این فکر واداشت که نقطه مقابل آن دو دوست هستم. شاید برخی چیزها را هم خودم اضافه و پررنگتر کردم که یعنی اگر داریم آن آدمها را از جامعه مثال میزنیم، این آدم هم میتواند باشد که زنش را خیلی دوست دارد. حتی در تخیلاتم با خودم گفتم او روابط خیلی خوبی با زنش دارد. دقیقا میخواستم وینی بهعنوان شخصیتی که شکل دیگری است، کمی پررنگ بشود.”
گفتگو: علی روغنگران