آنچه دستت داده ام نامش دل است افسار نه
- شناسه خبر: 5835
- تاریخ و زمان ارسال: 14 مرداد 1403 ساعت 20:13
علی روغنگران:
این شبها شاهد اجرای نمایشی تحت عنوان «مهمانی خانه ما» به نویسندگی «حمیده فتاحی» و کارگردانی «حمید کیانیان» هستیم که هر شب ساعت ۲۰ در سالن استاد نوری حوزه هنری روی صحنه می رود.
قبل از هر چیز اینکه حمید کیانیان، چهره شناخته شده تئاتر مشهد بعد از ۱۵ سال به اجرای نمایش بزرگسال بازگشته اتفاق خوبی است و اینکه قرار است با این اتفاق شاهد افزایش تئاتر درمانی در مشهد باشیم ارزش آن را دو چندان می کند.
در یک تعریف کوتاه؛ تئاتر درمانی یک روش گروه درمانی است و در آن خصوصیات برجسته شخصیت، ارتباطات بین فردی، تعارضات و کشمکشهای روانی و همچنین اختلالات احساسی و عاطفی به وسیله روشهای مخصوص نمایش مورد مشاهده و بررسی قرار می گیرد.
مهمانی خانه ما روایتگر نقاط تاریک زندگی مشترک یک کارگردان حرفه ای تئاتر به نام «بهرام جودت» و همسرش «سیما تفضلی» ست که به اختلال «شخصیت مرزی» دچار است. نقش بهرام را «سید محمد مداح حسینی» از چهره های با سابقه تئاتر مشهد و دانش آموخته مقطع دکترای ادبیات نمایشی، ایفا می کند. مداح حسینی پس از ۱۷ سال دوری از صحنه با خواندن نمایشنامه مهمانی خانه ما به آن علاقه مند شده و بار دیگر روی صحنه آمده است. ایفاگر نقش سیما هم «مهشید شریفی» است که نقش آفرینی قبلی اش به حدود دو سال قبل بر می گردد.
در اوایل نمایش، تماشاگر که از اختلال سیما بی خبر است بیشتر در حال آنالیز رفتار دو طرف است. قرار اول کافی شاپ بین بهرام، مرد متاهلی که حدود یک سال است جدا از همسرش زندگی می کند و سیما که یک سال پیش از همسرش جدا شده ذهن مخاطب را بیشتر به آن سمت می برد که شاید رفتار بهرام توجیه اخلاقی نداشته باشد. رفتار سیما و صحبتهایش ولی کاملا منطقی و روشنفکرانه به نظر می رسد. سیما: «آدما آزادن، ما برای رشد و تعالی کنار هم قرار می گیریم. ما اومدیم به همدیگه دل بدیم نه اینکه همدیگه رو در بند خواسته هامون کنیم. یه شعری هست که میگه: آنچه دستت داده ام نامش دل است، افسار نه»
اما بعد از ازدواج، خیلی زود این دیالوگهای روشنفکرانه جایش را به رفتارهای تنش زا و کنترل گری می دهد. او حالا معتقد است مرد زن داری که با یک زن تنها قرار گذاشته را باید همان اول می شناخته و بهرام شوهری ست که هر لحظه می تواند به او خیانت کند.
سیما رفتارهای کنترل گرانه خود، مثل چک کردن گوشی بهرام را اینگونه توجیه می کند که از سر دوست داشتن زیاد است. استفاده از جملاتی مثل «بدون تو می میرم، بدون تو نمی تونم زندگی کنم، اونا میخوان زندگی ما رو خراب کنن و… »
باعث می شود که مخاطب توجیه سیما را تا حدودی بپذیرد و اتهام او به بهرام (تیک زدن با مریم، شاگردش در آموزشگاه) را باورپذیر بداند.
جوابهای بهرام اما بیشتر شبیه اتهام زنی است؛ بهرام: «سیما تو دیوانه ای، تو روانییی»
سیما: «منِ دیوانه، منِ روانی دوستت دارم، برای اینکه تو تمام زندگی منی… »
مخاطب اما خیلی زود به اشتباه خود پی می برد و جای سیما و بهرام را در ذهنش عوض می کند. خصوصا آنجا که «رها» دختر بهرام، قرار است برای دیدن آن ها به خانه شان بیاید و سیما به بهانه قرارِ رفتن به خانه باغ پدرش از بهرام میخواهد که…
مخالفت بهرام کار را به دعوای لفظی شدید می کشاند و سیما: «تو با من میای باغ، به اون دختر خرابت هم میگی ما نیستیم و… »
قطعا همه ما در اطراف خود چنین شخصیتهایی را دیده ایم و این دیالوگ ها از آن جهت در ذهن مخاطب باورپذیر و بی اغراق است که در دنیای واقعی آن ها را شنیده است. دلیلش هم این است که نویسنده برای خلق چنین دیالوگ هایی بیش از یک سال، تمرکز خود را روی شخصیت های مرزی گذاشته است.
البته شخصیت بهرام هم به شدت باور پذیر و واقعیست. مردی که همیشه کوتاه می آید ولی نشانه هایی وجود دارد که او صرفا یک قربانی نیست و سعی کرده با روابط موازی کمبودهایش در زندگی با سیما را جبران کند. مداح حسینی با وجود دوری بلند مدتش از صحنه به خوبی توانسته از عهده چنین نقش سنگین و دارای جوانب متعدد، بر آید.
حالا حس دلسوزی به سراغ مخاطب می آید. آنجا که بهرام از دخترش می خواهد که بخاطر سیما آمدنش را به زمان دیگری موکول کند، تماشاگر توامان دلش برای بهرام و رها می سوزد و البته رفتار پدر را خودخواهانه و ظالمانه در برابر دختر و کوتاه آمدن از سر ضعف، در برابر همسر می انگارد.
در سوی دیگر، نقش آفرینی «مهشید شریفی» به شدت با مشاهدات ما از آدمهای دارای «اختلال مرزی» همخوانی دارد. او توانسته به بهترین نحو ممکن، شخصیت سیما را به مخاطب معرفی و او را در موقعیت های مختلف از خود راضی نگه دارد. حمید کیانیان کاراکتر سیما را با ظرافت و پیچیدگیهای خاصی طراحی کرده و چنان از او بازی گرفته که ریتم یکسان و خسته کننده ای را تحویل مخاطب ندهد.
در طول نمایش تماشاگر، گاه با رفتارهای سیما می خندد، گاه به فکر فرو می رود و گاه برایش دلسوزی می کند و این یعنی کارگردان به خوبی توانسته چند وجه را در یک شخصیت بگنجاند.
زندگی بهرام و سیما پیش روی مخاطب اما، تماما تلخ نیست و برای بیان تک تک نشانه های اختلال از دیالوگهای تنش زا استفاده نشده است. مثلا آنجا که سیما برای جدا کردن بهرام از کارش او را با جملات بچگانه و جذاب به رختخواب می کشاند، مخاطب را به این فکر وا می دارد که این زندگی چقدر می توانست زیبا و عاشقانه باشد.
سیما در هر جمعی این صحبت را به میان می آورد که بهرام با پول او توانسته مشکلاتش را حل کند و دوباره به اوج برگردد. پولی که البته بهرام به او پس داده ولی تا آخر عمر باید خودش را زیر دین همسرش بداند.
بعد از کوتاه آمدن بهرام در مورد اخراج شاگردش از آموزشگاه و جلوگیری از آمدن رها، حالا سیما قصد دارد وارد محیط کاری او بشود و علیرغم نداشتن تخصص و تجربه، با لحنی خاص و کنایه آمیز از بهرام می خواهد که آزاده جون و حنانه جون (مدیر و منشی صحنه اش) را اخراج کند و سیما را به جای آنها با خود همراه کند. صحنه های اصرار سیما و همزمان ور رفتن دیوانه کننده او با موهای بهرام اگرچه مخاطب را به خنده می اندازد ولی خبر از پیشروی احاطه و کنترل گری ترسناک سیما بر ابعاد مختلف زندگی بهرام دارد.
سیما: «من زنتم، خونوادتم، عشقتم، نقطه امنتم»
سیما: «همه نمایش هات پرِ زن و دختره، اینستاگرامت پرِ زن و دختره، لایک هات… کامنتهات… »
سیما: « دختره همکارت داشت عملا باهات لاس میزد، شهره شوهر داره خب داشته باشه مگه من ندارم؟!!!!!! »
حمید کیانیان فضایی ساخته که در طول نمایش بارها مخاطب به درون آن کشانده می شود. از تایید گرفتن های گاه و بیگاه شخصیتهای نمایش از تماشاگران تا دعوت از آنها برای قضاوت درباره موضوعات اختلاف برانگیزی مثل پول فرستادن بهرام برای دخترش که سیما را در آستانه خشم و درگیری قرار داده است. این فعل و انفعالات خواسته یا ناخواسته مخاطب را در مقام قضاوت شخصیتها در تمام مدت نمایش و همچنین نگاه ویژه به آنها قرار می دهد، تا جایی که آنچه می بیند را با مشاهدات سابقش مقایسه می کند.
سیما هر لحظه دیوانه تر به نظر می رسد و رفتارهای او اوج می گیرد. اینکه او درست روز مراسم بزرگداشت و سخنرانی بهرام خودش را به مریضی می زند. اینکه در ارتباط با بهرام به هر کسی اتهام می زند و حتی به تراپیست و منشی هم رحم نمی کند، مخاطب را به این پرسش می رساند که آستانه تحمل بهرام و تسلیم شدن او در برابر خواسته های همسرش تا کجا ادامه دارد؟
آنچه در اواخر نمایش در چهره و رفتار کاراکتر بهرام دیده می شود قطعا حاصل سالها تجربه و مشاهده در صحنه تئاتر است. آنجا که مداح حسینی به طرز ماهرانه ای ترکیبی از رنج، خجالت زدگی، خشم و ناامیدی را در چهره و رفتار بهرام نمایان می سازد بدون اغراق یکی از جذابترین لحظات بازیگری، دستکم در ماه های اخیر بود که روی صحنه دیده ام.
افرادِ دارای اختلال شخصیت مرزی نشانه های گوناگونی مثل بی ثباتی در رفتار، خشم شدید و بی مورد، ترس از تنهایی و ابراز احساسات بی منطق دارند که نویسنده با ظرافت خاصی هر کدام از این نشانه ها را در فواصل مختلف متن جای داده و کارگردان به خوبی از عهده طراحی آنها برآمده است. همچنین زندگی مشترک با چنین افرادی دارای مخاطراتی است که تلاش شده بود در طول نمایش به آنها اشاره شود. مثل عدم ثبات در زندگی مشترک و فرآیند جدایی سخت که به بهترین شکل ممکن طراحی و به آنها پرداخته شده است.
نمایش «مهمان خانه ما» اجرایی شیوه گرا، سبک و سیاق دار و ساختارمند است و به گونه ای تئاتر ناب ارزیابی می شود. کارکرد وکاربرد دراماتیک و هنرمندانه مقوله های کارگردانی، بازیگری، طراحی صحنه، چهره پردازی، موسیقی و نور در این نمایش به اثبات رسیده است.
«مهمان خانه ما» اثری قابل تامل است که ارزش بارها دیدن را دارد، لذا تماشای آن در شبهای باقیمانده به شدت توصیه می شود.
عکس: کتایون کمپانی