سمفونی مردگان و آنچه در دسترس است
- شناسه خبر: 4722
- تاریخ و زمان ارسال: 16 شهریور 1402 ساعت 15:59
عباس معروفی را با رمانهایش بهویژه “سمفونی مردگان” میشناسند. شاهکاری خواندنی که سالهاست هم اقبال و تحسین منتقدان را دارد و هم جزو پرفروشترین کتابهای نشر ایران است. به نظر میرسد “سمفونی مردگان” آنچنان که باید بین مخاطبان ایرانی جای خود را پیدا کرده و هر کسی با جستوجوی کوتاه و ساده میتواند مطالب زیادی درباره آن بخواند، به همین خاطر در این مقاله تصمیم گرفتیم چند اثر دیگر او را معرفی کنیم تا دوستداران معروفی بتوانند نگاهی جامعتر و بهتر به کارنامه ابدی او بیندازند. آنچه مسلم است معرفی تمام آثار او ممکن نبوده و اصلا خیلی از آنها سالهاست در بازار نشر ایران منتشر نمیشود. تلاش شده در این مطلب آثاری انتخاب شود که دسترسی به آنها نیز برای مخاطب ایرانی ممکن باشد.
رمانی که به مادر خود تقدیم کرد
رمان “سال بلوا” دو راوی دارد. یکی خود نویسنده و دیگری شخصیتی به نام نوشآفرین. داستان در دوره جنگ جهانی دوم در ایران میگذرد و هر دو راوی تلاش میکنند ضمن قصهگویی، شرایط سیاسی اجتماعی آن برش مهم از تاریخ ایران را به خوبی ترسیم کنند، مثل تکههای پازلی که در نهایت به هم میپیوندند و کل داستان را در اختیار مخاطب قرار میدهند. روایت کتاب سیال ذهن است که به نوعی امضای معروفی هم حساب میشود. نوشا دختر سرهنگ نیلوفری با پدرش به سنگسر مهاجرت میکنند و دختر ۱۷ ساله عاشق کوزهگری به نام حسینا میشود، اما او خواستگار مهمی به نام دکتر معصوم هم دارد. این عشق و دوراهی حاصل از آن دستمایه اصلی داستان است. با توجه به ساختار رمان و راوی و ماجرا، میشود “سال بلوا” را رمانی درباره شرایط زنان در جامعه ایرانی دانست. نویسنده در آغاز با ادای احترام به سیمین دانشور و سیمین بهبهانی کتاب را به مادر خود تقدیم میکند و از همینجا مخاطب به حضور پررنگ زنان در داستان پی میبرد. نگاه ویژه عباس معروفی به زنها در آثار مختلفش، نشان از دیدگاه متعالی او به ادبیات و جامعه ایرانی دارد. قدرتطلبی، زنستیزی و عشق ممنوعه جزو مسائل اصلی این رماناند. برخلاف “سمفونی مردگان” در این رمان قربانی اصلی فضای مردسالارانه یک زن است. در بخشی از نقد این کتاب در سایت ناشر آمده است: «یکی از نکات قابل توجه در نقد کتاب سال بلوا استفاده از نمادهای مختلف است. “مو” یکی از نمادهایی است که در جهت معنا و مفهوم در داستان استفاده شده است. نویسنده در قسمتهای مختلفی از کتاب از این عنصر برخلاف معنای واقعی آن در دنیای ادبیات استفاده کرده است. مفهوم اسطورهای درباره مو میگوید که قربانی کردن مو به معنای یاری رساندن به خدای باروری است، اما در این کتاب، معروفی از تناقض آن استفاده کرده و خواننده اثری از باروری و فراوانی در این شهر نفرین شده نمیبیند. معروفی موهای دو شخصیت حسینا و معصوم را برای خواننده از زبان نوشا تعریف میکند. او از همان دیدار اول با هر دو شخصیت، تحتتاثیر موهای آنها قرار میگیرد و توصیف خود را از موهای آنها بیان میکند.» همچنین الهام یکتا درباره این رمان نوشته: «اندوه مختص شخصیتهای اصلی اثر نیست. بلکه همه شخصیتهای فرعی و حتی مردم بینام و نشان از آن نصیبی دارند. سه مرد جلو می فروشی کیپور، غمگین هستند تا بار نمایندگی مردم را از این بابت بر دوش کشند.»
نمایشنامه ای که هرگز اجرا نشد
اگرچه عباس معروفی را به رمانهایش میشناسند، اما او چند نمایشنامه خوب دارد که اجرا شدهاند و استقبال خوبی از آنها شده. کتاب “آونگ خاطرههای ما” شامل سه نمایشنامه از معروفیست. نمایشنامه “دلی بای و آهو” که در سه پرده و بر اساس اساطیر و آیینهای کهن مردم ترکمن به رشته تحریر درآمده، نمایشنامه “ورگ” که درباره جابهجایی قدرت در عشایر است و نمایشنامه “آونگ خاطرههای ما”: «در خیابان تظاهرات شده، میدوند و شعار میدهند و درگیر میشوند و مرد ساعتفروش نظارهگر این اتفاقات است. ناگهان بین جمعیت مردی خوشقیافه را میبیند که از لای شلوغی خودش را به مغازهساعتفروشی میرساند. با هم درباره وضع موجود حرف میزنند و کمکم اتفاق نظری بین آنها برقرار میشود و صحبتشان گل میکند. اما بعد از دقایقی، میبینیم که مرد شیکپوش دارد تمام ساعتهای قیمتی و ارزشمند را جلوی چشم ساعتفروش میدزدد. اما چرا صدایی از ساعتفروش سادهلوح در نمیآید؟ قصهای آشناست.» این خلاصه نمایشنامه “آونگ خاطرههای ما” بود که از مشهورترین نمایشنامههای عباس معروفیست. ساعت به عنوان نماد زمان و زمانه، در سمفونی مردگان هم تکرار شده بود. مرد خوشقیافه که از دل تظاهرات درمیآید و سر سادهلوح کلاهی گشاد میگذارد، قابل توجه است. مثل همیشه مسئله سیاسی و اجتماعی نقش پررنگی در این نمایشنامه دارد. معروفی درباره نمایشنامه “آونگ خاطرههای ما” گفته: «نمایشنامه “آونگ خاطرههای ما” سالها پیش در ایران برای چاپ آماده شد اما توفیق انتشار نیافت. و نیز در سال ۱۳۷۴ قرار بود کارگردان خوب تئاتر، حسین عاطفی آن را اجرا کند که پس از چهارماه تمرین همراه با جمال اجلالی، توفیقی به دست نیاورد.
حسین طهماسبی درباره نمایشنامه “آونگ خاطرههای ما” نوشته: «نقطه اوج، بازی بیهوده دو شخصیت و به تاراج بردن اموال ساعت ساز توسط فرد غریبه است. آنگاه که ساعتسازی چشم خود را جلوی حقیقت بسته بود، به حقیقت امر پی میبرد.» معروفی درباره داستان «ورگ» در پیشگفتار آن نوشته: «موضوع نمایشنامه تنها یک جنایت و مکافات نیست، بلکه بحث بر سر جابهجایی قدرت در عشایر است؛ جابهجایی و نه تفویض. در عشایر سنگسر، تفویض قدرت بر اساس سنن و اصول خاصی استوار است. یک مرد هنگامی که پسرش به توانایی و تجربه و پشتکار کافی رسید، در طول سالیان تکه تکه قدرت را واگذار میکند تا جایی که در نهایت با احساس آرامش فقط نظارهگر ادامه کارها و زندگی خویش در وجود پسر میشود. این یک آیین است.»
کتابی برای صادق هدایت
«من سردم است» جملهای که در رمان “پیکر فرهاد” زیاد تکرار شده؛ شما را یاد فروغ فرخزاد میاندازد؟ برای این کتاب چیز عجیبی نیست. کتابی که راویاش زن روی قلمدان است. یک زن به نام “رالف اشپنلر – تاگ اشپیگل” همان زن اثیری “بوفکور” که با قلم معروفی به حرف آمده و هر بار به جای زنی در تابلوهای نقاشی و قلمدانهای مختلف، و از زبان آن زن، روایت میکند. یک بار دختری عینکی میشود، یک بار میرود به دوران ساسانی. اما چه آنجا چه پشت عینک چه در قامت یک مدل چه روی قلمدان، سرنوشتش اشتراکات زیادی دارد. زنانی که خوشبختی از آنها رو گردانده. اگر آیدا در “سمفونی مردگان” خسته از هجوم جهان مردانه، دست به خودسوزی زد، در “پیکر فرهاد” آن عصیان تبدیل به اعتراض میشود. اشارات ادبی و هنری بسیاری در رمان وجود دارد که لذت کشف این اشارات را برای مخاطبان مختلف به همراه دارد. در جایی از رمان آمده «معلم انشای ما، پیرمرد چشم ما بود» که مشخصا به ابتدای سوگنامه جلال آلاحمد درباره مرگ نیما یوشیج اشاره دارد. همچنین جایی راوی به این آرزو اشاره میکند که کاش پروانهای بود و با صدای پسری میپرید که به فیلمی با بازی حسین پناهی به اسم “مرد ناتمام” اشاره دارد. این رمان در سال ۲۰۰۲ برنده جایزه بنیاد ادبی آرنولد تسوایگ شده است. معروفی کتاب را به یاد و برای صادق هدایت نوشته و از این رو حتما برای تمام ارادتمندان هدایت جذاب خواهد بود. در نقد احسان رضایی درباره این کتاب آمده است: «زن در این داستان عاصی و معترض است. عصیان میکند و البته بسیار ماهرانه بزرگترین رنج زن را در جامعهای سنتی که همان بچهدار نشدن است به تصویر میکشد. دیالوگها نشاندهنده توانایی نویسنده در بیان احساسات یک زن است.» نرگس باقری در سایت پوئتیکا نوشته: «برخلاف آنکه راوی در بوف کور یک مرد است، نقطهعطف در پیکر فرهاد آن است که راوی یک زن است. زنی که از روی قلمدان بوف کور، وارد متنی با موقعیت دیگر شده و با خروج از حالت تصویر و جسمیت یافتن در زمانی دیگر، سکوت خود را شکسته است و همین مسئله اهمیت چگونگی نگاه به زنان در رمان را روشن میسازد و از آنجا که راوی نقش کلیدی و اساسی در داستان دارد، این انتخاب نشان دهنده توجه به ذهنیات و عواطف و احساسات زن است. وقتی این راوی از قلمدانی که در بوف کور توصیف شده است خارج شده باشد مشخص است که میخواهد جایگاه فراموششده خود را بیابد.»
چند داستان کوتاه
عباس معروفی به جز رمانهای مشهورش، شعرهایش و نمایشنامههایش، چند داستان کوتاه خیلی خوب هم نوشته که کتاب “دریاروندگان جزیره آبیتر” نمونهای خوب و در دسترس برای مخاطبان فارسی است. این کتاب شامل ۳۳ داستان کوتاه است که در چهار بخش اصلی به نامهای عطر یاس، آخرین نسل برتر، برشهای کوچک و چند داستان دیگر تقسیم شدهاند. فضای اکثر این داستانها در روزهای پس از جنگ میگذرد و مشخصا درباره اثرات جنگ در شخصیتهای داستان از مسائل اصلی مورد توجه معروفی در نگارش این داستانهاست. فضای غمانگیز و اثرگذار اکثر کارهای معروفی در این داستانها هم تکرار میشود و هر داستان از جهانها و خاطراتی حرف میزند و مسائلی را مطرح میکند که میتواند مخاطب را به اندوه بنشاند. جامعه، تغییر زمانه و اثر آن بر درونیات انسانها، عقدههای درونی و مشکلات انسان در برخورد با خشونت جامعه از موضوعاتیست که در داستانهای کوتاه عباس معروفی دیده میشود. داستان “منظره باستانی” پایانی غافلگیرکننده درباره تنهایی انسان است. درباره برخورد اقشار مختلف جامعه بهخصوص در کشوری که مذاهب مختلف کنار هم زندگی میکنند، زندگیای که گهگاه چندان هم مسالمتآمیز نیست. داستان “آب دریاها” ماجرای زنیست که زمانی در تهران بسیار هواخواه داشت. اما دست زمانه او را از بطن ماجرا کنار میگذارد و طوری میشود که حتی درباره تغییرات بزرگ دور و برش هم ناآگاه است. داستان “بر باد داده” قصه شاعری است که مخاطبی ندارد. کسی حاضر نیست به شعرهایش گوش دهد. او به گذشتههایش پناه میبرد. داستان “عطر یاس” قصه یک معلم موسیقی است که دختری بیمار دارد. داستان “اکسیژن” روایتگر زن بینوایی است که برای نجات فرزندش هر کاری میکند، اما خودش هم چندان جانی ندارد. داستان “آخرین نسل برتر” ماجرای یک مربی است که از دیدن شادی و بازی دیگران لحظات خوشی را برای خودش رقم میزند. داستان “موری” هم ماجرای جسد یک اعدامی سیاسی است که از خاکسپاری و تدفینش میترسند. در داستان “آرامش قشنگ” زنی را میبینیم که تمام پولش را برای خرید پوشک و فندکی به عنوان هدیه برای همسرش خرج میکند.
رمانی که بیوگرافی عباس معروفی بود
کتاب “تماما مخصوص” عباس معروفی یکی از مهمترین کتابهای این سالهای ادبیات مهاجرت است. کتابی که به نظر خیلی از خوانندگان برگرفته از زندگی خود نویسنده است، البته با تغییراتی اساسی و داستانپردازیهای مخصوص معروفی. ماجرای شخصیست به نام عباس ایرانی که به آلمان و پاکستان مهاجرت میکند و در هتلی مشغول به کار میشود و در نهایت میخواهد برود قطب شمال. مثل بسیاری از آثار معروفی این رمان هم سیال ذهن نوشته شده و راویاش خود عباس ایرانی شخصیت اصلی رمان است. فضای غمآلود رمان، بازگویی خاطرات و غربتی که در شبهای کاری سراغ راوی میآید، ما را با رمانی اثرگذار و غمانگیز روبهرو میکند. رمانی که خواندنش به علاقهمندان ادبیات مهاجرت پیشنهاد میشود. شکل رفتن عباس ایرانی از ایران، مقصدهایش، شغلش در ایران و حتی نامش “عباس” باعث شده این اثر به نوعی اتوبیوگرافی داستانی عباس معروفی باشد. بخشی از منتقدان این کتاب را ترکیبی از سه رمان قبلی او “سال بلوا”، “فریدون سه پسر داشت” و “سمفونی مردگان” میدانند. روحالله کاملی درباره این رمان نوشته: «میتوانیم بگوییم تماماً مخصوص، داستان خودکشی یک نویسنده در تبعید است. داستان از زمانی آغاز میشود که راوی روی صندلی نشسته است و اسلحه را روی شقیقهاش گذاشته است. هر چه ما در طی رمان میبینیم از ذهن راوی است.»
در سایت کتابیسم درباره این رمان آمده: «پارادوکس عظیمی که در تمامی ابعاد زندگی عباس ایرانی هست به ما میآموزاند که نه یک بار که میتوان بارها مُرد بیآنکه کسی بفهمد و به حالت دل بسوزاند.» خود عباس معروفی در مصاحبهای درباره “تماما مخصوص” گفته بود: «رمانی که فکر میکنم با دیگر کارهایم یک تفاوت عجیب دارد… انگار شخصیت خودم در آن بیشتر وجود دارد. درواقع کودکی خودم در آن بالا آمده است، منتها با یک خانواده دیگر. چندین اندیشه دارد که یکیاش تنهایی است. درواقع بیشتر تنهاییِ انسان را در آن کار کردهام به اَشکال مختلف؛ مثلا اینکه آدم در تبعید و در تنهایی خود برای خودش جشن تولد بگیرد.»
اولین رمان معروفی
رمان آخر عباس معروفی که البته اولین رمان نوشتهشده اوست، ماجرای یکی از نویسندگان در زمانه دیکتاتوریست. دهه پنجاه است و ناصر اسفاری، معلم و نویسندهای تازهکار به جرم ارتباط با شخصی معروف به “آزاد” دستگیر میشود. یک ارتباط حزبی که گویا اسفاری کاملا از آن بیاطلاع است. او در بازجوییها منکر رابطه و شناخت “آزاد” میشود اما بازجو حرفش را باور نمیکند؛ اسفاری راهی ندارد جز ساختن خیالات و خاطرهپردازی دروغین درباره آخرین دیدارش با “آزاد” تا خود را از شکنجه نجات دهد. بدنه اصلی رمان ماجرای سه سال گرفتاری اسفاری در سیستم بازجویی است. فضاسازی دوران بازداشت و شکنجه و اعتراف، حالات متهم و روحیات و درونیات او و شگردهای ویژه بازجوها که بار روانی سنگینی روی اسفاری دارد جزو نقاط قوت رمان است. عباس معروفی در این رمان چنان تکنیکهای کثیف و ظالمانه شکنجه و آزار را به تصویر میکشد که حتی میشود رمان را در ژانری ترسناک دستهبندی کرد. نام نمادین “آزاد” در تقابل با تصویری که از جامعه ارائه شده، رمان را تبدیل به قصه فقدانی بزرگ در جامعه استبدادی کرده: فقدان آزادی.
این رمان اولین رمانیست که معروفی نوشته. اما سالها آن را چاپ نکرد. اولین انتشار رمان در سال ۸۸ در نشر “ققنوس” انجام شد. باتوجه به اینکه اولین کار معروفیست قیاس آن با شاهکارش سمفونی مردگان به خوبی نشان از مهارت و تجربه بیشتر نویسنده در سمفونی مردگان دارد. از این رو نقدهای منفی بسیاری درباره ذوب شده منتشر شده است که بسیاری از آنها نکات جالبی را مطرح میکنند. در سایت “ادبیات ما” آمده: «شروع رمان غافلگیر کننده است. تصاویر میآیند و میروند. بیهیچ توضیح اضافهای یا مقدمهچینیهایی که دم از حضور نویسنده در متن بزند. فصل اول آنقدر خوب به اتمام میرسد که برای دقایقی احساس میکنید “ذوب شده” تکنیکیترین و مدرنترین رمان عباس معروفی است. اما هرچقدر که ورق میزنید و پیش میروید از قضاوت اولیه بیشتر پس مینشینید. در سایت “چوک” درباره این رمان آمده: «در ذوب شده میتوان بررسی عینیتری نسبت به روند حکومتی دیکتاتور طلب دید و با الگوهای عینی برخورد با مردم جامعه تحت اینگونه حاکمیتها را دید و تاملی در روند پیداش و یا ادامه این گونه حکومت ها در جامعه داشت.»در سالهای اخیر هر بار دوستی از ایران میرود، یاد آن شعر شفیعی کدکنی میافتم: «کاش آدمی وطنش را…» مهاجرت شاید رفتن کسی از جغرافیای خاصی باشد، اما راستش مسئله مهمتر و پیچیدهتر از این حرفهاست. مهاجرت دل کندن از یک سابقه است، دل کندن از اشتراکهاست، دل کندن از عمریست که پر از شور و هیجان گذشته و حالا به دیوار خورده. ادبیات مهاجرت جزو پرطرفدارترین بخشهای رمان روز فارسیست. چه از زبان کسی که رفته، چه از زبان کسی که میخواهد برود.
نویسنده: علی روغنگران