زبان در آثار نمایشی بهرام بیضایی و توفیق حکیم
- شناسه خبر: 2938
- تاریخ و زمان ارسال: 12 بهمن 1401 ساعت 20:35

(بخش اول)
بهرام بیضائی و توفیق حکیم، دو نمایشنامه نویس مطرح در ادبیات فارسی و عرب می باشند که بررسی آثار نمایشی آنان از اهمیت شایانی برخوردار است.
عنصری که بیش از دیگر عناصر در نمایشنامه های بیضایی نمود پیدا میکند عنصر زبان است. در این میان، زبان آرکائیک به مثابه ویژگی غالب در آثار بیضایی، علاوه بر آنکه در روساخت نمایشنامه ها وپرداخت به مسائل استتیک و جنبههای زیبایی شناسانه تاثیر دارد، در عین حال زیرساخت اثر را شکل میبخشد و مسائل تاریخی، سیاسی و فرهنگی ایران زمین را با رنگ و بوی شرقی خود بیان می کند. از سوئی دیگر، اسلوب زبانی توفیق حکیم در نمایشنامه هایش، سهل و روان و به دور از هر گونه تکلف و آراستگی و صنعتگری است.همچنین مزیت بزرگ نمایشنامههای توفیق حکیم، مضمون فلسفی عمیق آنهاست، که نمایانگر اوج ادبی او می باشد، زیرا با زمانی فصیح و بیانی درخشان به نگارش درآمده است، در حالیکه نمایشنامههای کمدی او اغلب با زبانی به لهجه عامیانه مصری تالیف شده است.
ابولحسن نجفی زبان شناس معاصر دقیقترین و جامعترین تعریف «زبان» را تعریفی می داند که آندره مارتینه ارائه داده است .او می گوید: زبان یکی از وسائل ارتباط میان افراد بشر است که بر اساس آن تجربه ی آدمی ، در هر جماعتی به گونه ای دیگر ، تجزیه می شود و به واحد هایی در می آید دارای محتوایی معنایی و صورتی صوتی به نام تکواژ؛ این صورت نیز بار دیگر به واحدهایی مجزا و متوالی تجزیه می شود به نام واج که تعداد آنها در هر زبانی معین است و ماهیت و روابط متقابل آنها هم در هر زبانی با زبان دیگر متفاوت است.
زبان یکی از ابزار اساسی ارتباط بوده و این ابزار در نمایش ماهیّتی دیگر می یابد و از اهمیت ویژه ای برخوردار می شود. در زمینه آثار نمایشی هرگاه سخن از زبان به میان می آید می توان آن را مجموعه ای از کلمات، ترکیبات ،مفاهیم، اعتقادات، حسها، اشیاء ، حوادث و نوع بکارگیری آنها در اثر دانست. در زبان نمایشی نوع استفاده از کلمات و حضور دیگرگونه ی اشیاء و القای مفاهیم به گونه ای خاص و متمایز از زبان معمول از اهمیت بالایی برخوردار است. در واقع نمایشنامه فرآورده ای ادبی و هنری است که در بستر زبان(زبان گفتار/ بدن) روی می دهد . به عبارت دیگر نمایشنامه نویس ، با اثر خود، عملی در زبان انجام می دهد که خواننده میان زبان نمایشنامه ای او و زبان روزمره ی عادی یا به قول ساختارگرایان چک (زبان اتوماتیکی) تمایزی احساس می کند..
بیضایی در مقام نویسنده الگوهایش را از سنّت و فرهنگ عامّهی ایران میگیرد و همچنین بسیار به شکلِ (خیمه شب بازیِ سنّتی) نیز وفادار است. شخصیّتهای او مانند: «پهلوان، دختر، دیو و مرشد یا عروسکگردان» از خیمه شب بازی و شخصیّت سیاهش نیز از نمایشهای عامّهی سیاهبازی با یک خود گویی آغاز میشود. درونمایهی نمایشنامههای وی اغلب شرایط انسانی و ناتوانی او در مؤثر بودنش بر سرنوشت خویش است. این انگاره در ادبیات و مذهب عمومی ایران، بسیار جاری و ساریست. سرنوشت محتومِ آدمی «رنج، عشق و ستیز» است که هر کدام پرداخت ویژهای را میطلبد. در نمایشنامه «روایت آتش» با این رویکرد نویسنده مواجه هستیم: «پهلوان: خستهی خسته شدم کی یه دقّه راحت بودم. زیراندازم زمین بوده رواندازم آسمون. هِی زدم به دشتِ بیاَمون. هِی رفتم و نرسیدم. هِی رسیدم و نفهمیدم، هِی گفتم اون دورا یه کوهه، پای کوه یه چشمه، پای چشمه یه سبزه…، همه چی بود، امّا چه فایده خالی بود…»
از آن سو و در مصر، توفیقحکیم در بیان دردهای اجتماعی همچون بسیاری از ادبای برجسته زبان طنز انتقادی را برگزید تا پذیرش مسائل و عیوب اجتماعی را برای مردم آسان گرداند. وی تئاتر را وسیلهای برای بیان اعتقادات اجتماعی و اسلامی میدانست. او عین حال که نمایش مضحک تقدیم می کند، به کشف اسرار و جستجو در زوایای مخفی آن میپرداخته و از انگیره باطنی خبر میدهد.
در این خصوص زبان انتقادی، خصیصه بارز نمایشنامه های توفیق حکیم نیز است. برای نیل به این هدف، توفیق در بیشتر آثار از زبان طنزاستفاده کرده تا اشتباهات یا جنبههای نامطلوب رفتار بشری، فسادهای اجتماعی و سیاسی و یا حتی تفکرات فلسفی را به شیوهای خندهدار به چالش بکشد. چون واقعیتهایی اجتماعی که توفیق در آن زندگی میکرد پر از خلل بود، وی سعی داشت مشکلات جامعه خویش را به صورت برجستهای در نمایشنامههای اجتماعی نشان داده و به وضعیت آنها بپردازد. توفیق برای تلطیف فضای نمایش و ترغیب تماشاگران از همان زبان استفاده می کند تا باورهای فکری و دغدغههای درونی اجتماعی خود را با آن منطبق سازد، و با همان زبان همچنین در جهت تبیین اندیشههای خود استفاده کرده و سخن بگوید.
سینا مُذّهب یوسفی